- رعشه
- لرزه، لزره
معنی رعشه - جستجوی لغت در جدول جو
- رعشه
- لرزشی که در اندام آدمی از پیری و کهنسالی و یا از بیماری پدید می آید
- رعشه
- لرزش غیرارادی اندام ها ناشی از بیماری های عصبی، عجله، شتاب، لرزش، لرزه
- رعشه ((رَ ش ِ))
- لرزیدن، ارزش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اصل، مصدر
رنگ و وارنگ
بادرم (عامه مردم)، شهروند (تبعه)، کشاورز
شترمرغ، همسر مرد
لرزان، ترسو، شتابان
لرزه، رعشه
لرزه لرز از ترس لرزه جنبش تشنج
گوشواره، نوک زیبا در پرندگان، تاج خروس
جمع راعی، شبانان، فرماندهان
قسمی از اندام گیاه که معمولا در زمین فرو رود و وظیفه اش جذب مواد معدنی و آب مورد احتیاج گیاه از زمین است و علاوه بر آن نبات را در محل خود مستقر میداند اصل بیخ، اصل هر چیز بیخ بن، هر یک از تارها و نخهایی که در حاشیه پارچه پرده چادر و مانند اینها آویخته است، اصل و بنیاد هر فعل و آن بر دو قسم است: یا ریشه حقیقی آن است که هیچگاه به تنهایی و باستقلال استعمال نمیشود جز آن که به صیغه فعلی در آید یا با کلمه دیگر ترکیب شود مثلا: ریشه حقیقی فعل گرفتن) گیر (است که به صورتهای ذیل در آید: گیرا گیر گرفت و گیر دار و گیر دستگیره گیره گیرا بگیر. یا ریشه غیر حقیقی آنست که برخلاف ریشه حقیقی بتوان آنرا به تنهایی استعمال کرد مانند: ترس شتاب شکیب جنگ خواب که افعال ترسیدن شتافتن شکیفتن جنگیدن خوابیدن از آنها مشفق شده (قبفهی)
آزرم
بیخ، بن، اصل، هر یک از تارها، رشته ها و نخ هایی که در حاشیۀ چادر، پرده یا چیز دیگر آویزان می کنند، در علم زیست شناسی عضو اصلی گیاه که از تخم بیرون آمده و در زمین فرومی رود و گیاه به وسیلۀ آن آب و مواد غذایی را از زمین جذب می کند، در علم زبانشناسی صورت کهن کلمه مثلاً ریشۀ لغت «رفتن» چیست؟
ریشۀ باباآدم: در علم زیست شناسی ریشۀ اراقیطون یا ارقیطون که در طب قدیم دم کردۀ آن به عنوان مدر و صاف کنندۀ خون در معالجۀ رماتیسم به کار می رفته
ریشۀ باباآدم: در علم زیست شناسی ریشۀ اراقیطون یا ارقیطون که در طب قدیم دم کردۀ آن به عنوان مدر و صاف کنندۀ خون در معالجۀ رماتیسم به کار می رفته
اضطراب و لرزه از ترس یا حالت دیگر
اردۀ کنجد که با شیره یا عسل مخلوط سازند و نان خورش کنند
سطح بالای کشتی، هر جای مسطحی که از اطراف خود بلندتر باشد
((ش))
فرهنگ فارسی معین
عضو اصلی گیاه که زیر زمین قرار دارد و آب و مواد لازم را به گیاه می رساند، اصل هر چیز
ریشه کسی را خشکاندن: کنایه از آن را یکسره از میان بردن
ریشه کسی را خشکاندن: کنایه از آن را یکسره از میان بردن
لرزه گرفتن، لرزیدن
لرزه ناک لرزان ارزان، آنچه تولید رعشه کند
لرزه گرفتن لرزیدن