جدول جو
جدول جو

معنی رصددان - جستجوی لغت در جدول جو

رصددان(گَ جَ / جِ)
رصدداننده. آشنا به علم رصد. ستاره شناس. منجم. (یادداشت مؤلف) :
حکم بومعشر مصروع نگیرم گرچه
نامش ادریس رصددان به خراسان یابم.
خراسان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رادمان
تصویر رادمان
(پسرانه)
دارمان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قنددان
تصویر قنددان
ظرف قند
فرهنگ فارسی عمید
جایی که ستاره شناسان در آن با ابزارهای مخصوص ستارگان و اجرام نجومی را مشاهده و بررسی می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهدان
تصویر راهدان
کسی که راهی را بلد است، دانندۀ راه، آشنا به راه، راهبر، راهنما، برای مثال هم او راهدان هم فرس راهوار / زهی شاه مرکب زهی شهسوار (نظامی۵ - ۷۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادیان
تصویر رادیان
واحد اندازه گیری زاویه، معادل ۵۷ درجه و ۳۰ دقیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رسدبان
تصویر رسدبان
پایور شهربانی نظیر ستوان ارتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رازدان
تصویر رازدان
داننده راز، واقف بر اسرار، برای مثال چون شما رندم امین و رازدان / دام دیگرگون نهم در پیششان (مولوی - لغت نامه - رازدان)، خدای رازدان کس را ز مخلوق / نکرده ست آگه از راز مستر (ناصرخسرو - لغت نامه - رازدان)
فرهنگ فارسی عمید
(رَ صَ)
که رصد بگیرد. منجم. (یادداشت مؤلف). رصدانگیز، راهبان. باجگیر راه. آنکه در راه از عابران خراج گیرد. رصددار: و با رصدبانان خیانت مکن. (منتخب قابوسنامه ص 182).
غم ز لب باج نفس می گیرد
عمر در کار رصدبان چه کنم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(گُ شُ دَ / دِ)
رصدبان. رصدگر. (یادداشت مؤلف) ، نگهبان راه. راهبان. باجگیر راه. رصدبان:
شام و سحر هست رصددار عمر
زین دو رصد خط امان کس نیافت.
خاقانی.
تا نشسته بر در دانش رصدداران جهل
در بیابان خموشی کاروان آورده ام.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از رمدداء
تصویر رمدداء
خاکستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنددان
تصویر قنددان
قندان غندان پانیذ دان ظرفی که در آن قند ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رودگان
تصویر رودگان
نهری که از جویبارهای متعدد تشکیل میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصد دادن
تصویر رصد دادن
آشنا به علم ستاره شناسی، منجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
هودلگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیدان
تصویر ربیدان
پا کلاغی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافدان
تصویر رافدان
دو رودان (دجله فرات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهدان
تصویر راهدان
راهنما راهبر هادی دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پرتو افکن تابا، شخانه خیز جایی در آسمان به گمان آن که شخانه (شهاب) از آن جا خاسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصدغان
تصویر اصدغان
گوشرگان: دورگ زیرگوش گیجگاه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
((~. نِ))
جایی که در آن به نگاه کردن و مطالعه ستارگان می پردازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریدمان
تصویر ریدمان
((دِ))
ریدن، مدفوع، انجام کاری یا گفتن چیزی از روی ناشی گری که باعث خرابی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قنددان
تصویر قنددان
ظرفی که در آن قند ریزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
Observatory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
observatoire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
обсерватория
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
Observatorium
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
обсерваторія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
obserwatorium
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
天文台
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
observatório
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
osservatorio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
observatorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
observatorium
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رصدخانه
تصویر رصدخانه
वेधशाला
دیکشنری فارسی به هندی