دهی از دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت. سکنه 283 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و لبنیات. صنایع دستی شال بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی از دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت. سکنه 283 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و لبنیات. صنایع دستی شال بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
نوعی چاشنی اشتهاآور و ترش مزه که از پروراندن انواع سبزی و میوه، از قبیل بادنجان، خیار، سیر، پیاز، موسیر و امثال آن ها در سرکه تهیه می کنند، از چهار طعم اصلی مانند طعم سرکه، کنایه از بدخلقی
نوعی چاشنی اشتهاآور و ترش مزه که از پروراندن انواع سبزی و میوه، از قبیل بادنجان، خیار، سیر، پیاز، موسیر و امثال آن ها در سرکه تهیه می کنند، از چهار طعم اصلی مانندِ طعم سرکه، کنایه از بدخلقی
نام قریه ای به جرجان. (یادداشت مؤلف) (از معجم البلدان). دهی است، از آن ده است ادریس بن ابراهیم رشینی جرجانی. (از منتهی الارب). و رجوع به ترجمه سفرنامۀ رابینو ص 162 شود
نام قریه ای به جرجان. (یادداشت مؤلف) (از معجم البلدان). دهی است، از آن ده است ادریس بن ابراهیم رشینی جرجانی. (از منتهی الارب). و رجوع به ترجمه سفرنامۀ رابینو ص 162 شود
شجاع و دلیر و باعزم در جنگ. (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان، شجاع. (یادداشت مؤلف). دلیر. شجاع. (فرهنگ فارسی معین) ، در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق به قاف گویند و مصدر آن نیز رشاقت است و شاید رشید و رشادت هر دو محرف رشیق و رشاقت باشد. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 1 شمارۀ 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح). خوش قد و قامت. (فرهنگ فارسی معین)
شجاع و دلیر و باعزم در جنگ. (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان، شجاع. (یادداشت مؤلف). دلیر. شجاع. (فرهنگ فارسی معین) ، در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق به قاف گویند و مصدر آن نیز رشاقت است و شاید رشید و رشادت هر دو محرف رشیق و رشاقت باشد. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 1 شمارۀ 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح). خوش قد و قامت. (فرهنگ فارسی معین)
ابن ربیض العذری. مرزبانی او را از سخنسرایان نامی عرب ذکر کرده و گفته است از شاعران مخضرم است. (از الاصابه ج 1 قسم 3) یا رشید بن داود سعدی. او راست: غایهالمراد فی الخیل و الجیاد. (از معجم المطبوعات ج 1) ابن داود. او راست کتاب تفسیر بر قرآن. (فهرست ابن ندیم) یا رشید الدحداح یا رشید بن غالب. این اسم تحریف است از کنیت رشید (ابن غالب) دحداح. او راست: شرح دیوان ابن الفارض، که رشید به سال 1851م. به نشر آن مبادرت ورزید. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به رشید الدحداح در اعلام زرکلی و همین لغت نامه شود ابن ابوالقاسم. از راویان بشمار است و عمر بن علی بن عمر قزوینی ملقب به سراج الدین (متولد 683 هجری قمری). از او روایت دارد. رجوع به شدالازار ذیل ص 252 شود صلاح الدین رشید، جد پنجم شیخ صفی الدین اردبیلی و جد یازدهم شاه اسماعیل صفوی. رجوع به حبیب السیر چ خیام جزء 4 از ج 4 ص 409 و رجال حبیب السیر ص 226 شود یا رشید احمد، احمد بن علی قاضی قالی که به سال 563 هجری قمری درگذشت. او را دیوانی است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به احمد بن علی قاضی قالی شود یا رشید لکهنویی، مولوی عبدالرشید. از گویندگان و شاگردان ملا نظام الدین لکهنویی. رجوع به فرهنگ سخنوران و روز روشن ص 244 شود یا رشید بن سلیم خوری. اوراست: الرشیدیات، دیوان شعر، که به سال 1900م. در نیویورک به چاپ رسیده است. (از معجم المطبوعات ج 1) یا امیر رشید، لقب ابوالقاسم نوح بن منصور بن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی. رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 117 و نوح... شود ابن شریف بن علی. اولین از شرفای فلالی مراکش (از 1075 تا 1083 هجری قمری). رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 52 و 55 شود احمد بن علی بن زبیر غسانی، مکنی به ابوالحسین. (یادداشت مؤلف). و رجوع به احمد در همین لغت نامه و اعلام زرکلی شود لقب حضرت حسین بن علی امام سوم شیعیان. رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 2 ص 33 و مادۀ حسین در همین لغت نامه شود
ابن ربیض العذری. مرزبانی او را از سخنسرایان نامی عرب ذکر کرده و گفته است از شاعران مخضرم است. (از الاصابه ج 1 قسم 3) یا رشید بن داود سعدی. او راست: غایهالمراد فی الخیل و الجیاد. (از معجم المطبوعات ج 1) ابن داود. او راست کتاب تفسیر بر قرآن. (فهرست ابن ندیم) یا رشید الدحداح یا رشید بن غالب. این اسم تحریف است از کنیت رشید (ابن غالب) دحداح. او راست: شرح دیوان ابن الفارض، که رشید به سال 1851م. به نشر آن مبادرت ورزید. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به رشید الدحداح در اعلام زرکلی و همین لغت نامه شود ابن ابوالقاسم. از راویان بشمار است و عمر بن علی بن عمر قزوینی ملقب به سراج الدین (متولد 683 هجری قمری). از او روایت دارد. رجوع به شدالازار ذیل ص 252 شود صلاح الدین رشید، جد پنجم شیخ صفی الدین اردبیلی و جد یازدهم شاه اسماعیل صفوی. رجوع به حبیب السیر چ خیام جزء 4 از ج 4 ص 409 و رجال حبیب السیر ص 226 شود یا رشید احمد، احمد بن علی قاضی قالی که به سال 563 هجری قمری درگذشت. او را دیوانی است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به احمد بن علی قاضی قالی شود یا رشید لکهنویی، مولوی عبدالرشید. از گویندگان و شاگردان ملا نظام الدین لکهنویی. رجوع به فرهنگ سخنوران و روز روشن ص 244 شود یا رشید بن سلیم خوری. اوراست: الرشیدیات، دیوان شعر، که به سال 1900م. در نیویورک به چاپ رسیده است. (از معجم المطبوعات ج 1) یا امیر رشید، لقب ابوالقاسم نوح بن منصور بن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی. رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 117 و نوح... شود ابن شریف بن علی. اولین از شرفای فلالی مراکش (از 1075 تا 1083 هجری قمری). رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 52 و 55 شود احمد بن علی بن زبیر غسانی، مکنی به ابوالحسین. (یادداشت مؤلف). و رجوع به احمد در همین لغت نامه و اعلام زرکلی شود لقب حضرت حسین بن علی امام سوم شیعیان. رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 2 ص 33 و مادۀ حسین در همین لغت نامه شود
یا رشیده. دهی است. (منتهی الارب). دهی است در مصر در ساحل نیل. (از نخبهالدهر دمشقی). شهری است نزدیک اسکندریه. (یادداشت مؤلف). شهرکی است در کنار دریا و نیل جنب اسکندریه. (از معجم البلدان). شهری است در مصر واقع در کنار شط نیل، شامبلیون در سال 1799م. کتیبه ای در آن به زبان یونانی و هیروگلیفی کشف کرد که درباره حروف هیروگلیفی و اصول زبان آن میباشد. (از اعلام المنجد). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 348 شود
یا رشیده. دهی است. (منتهی الارب). دهی است در مصر در ساحل نیل. (از نخبهالدهر دمشقی). شهری است نزدیک اسکندریه. (یادداشت مؤلف). شهرکی است در کنار دریا و نیل جنب اسکندریه. (از معجم البلدان). شهری است در مصر واقع در کنار شط نیل، شامبلیون در سال 1799م. کتیبه ای در آن به زبان یونانی و هیروگلیفی کشف کرد که درباره حروف هیروگلیفی و اصول زبان آن میباشد. (از اعلام المنجد). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 348 شود
کیفیت چیز ترش حموضت، کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسید های مختلف در ترکیبشان وجود دارد. ترشیها را بعنوان چاشنی غذا بکار میبرند، اسید، جمع ترشیها. ترشیجات
کیفیت چیز ترش حموضت، کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسید های مختلف در ترکیبشان وجود دارد. ترشیها را بعنوان چاشنی غذا بکار میبرند، اسید، جمع ترشیها. ترشیجات
کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسیدهای مختلف در ترکیبشان وجود دارد، ترشی ها را به عنوان چاشنی غذا به کار می برند ترشی انداختن: کنایه از بلا استفاده و عاطل گذاشتن
کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسیدهای مختلف در ترکیبشان وجود دارد، ترشی ها را به عنوان چاشنی غذا به کار می برند ترشی انداختن: کنایه از بلا استفاده و عاطل گذاشتن