احمد مفتی قره طاغ. او راست: اساس البنا، و آن شرح است بر بنا (بناءالافعال). (از معجم المطبوعات ج 1) یا رشدی دمشقی. شیخ مصطفی. او راست: جبر الکسر فی نظم اسماء اهل بدر. (از معجم المطبوعات ج 1)
احمد مفتی قره طاغ. او راست: اساس البنا، و آن شرح است بر بنا (بناءالافعال). (از معجم المطبوعات ج 1) یا رشدی دمشقی. شیخ مصطفی. او راست: جبر الکسر فی نظم اسماء اهل بدر. (از معجم المطبوعات ج 1)
یا رشیدی اصفهانی، محمد رشید. از گویندگان عصر شاه طهماسب صفوی بود. بیت زیر از اوست: شود از دیگران در خشم و بر من دامن افشاند غباری در دل از هر کس که دارد بر من افشاند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). و رجوع به روز روشن ص 145 و صبح گلشن ص 174 و فرهنگ سخنوران و رشید اصفهانی شود حسین بن سلیمان. او راست: بلوغ المراد بفتح الجواد بشرح منظومه ابن العماد فی المعفوات و آن حاشیه ای است بر کتاب فتح الجواد. (از معجم المطبوعات مصر)
یا رشیدی اصفهانی، محمد رشید. از گویندگان عصر شاه طهماسب صفوی بود. بیت زیر از اوست: شود از دیگران در خشم و بر من دامن افشاند غباری در دل از هر کس که دارد بر من افشاند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). و رجوع به روز روشن ص 145 و صبح گلشن ص 174 و فرهنگ سخنوران و رشید اصفهانی شود حسین بن سلیمان. او راست: بلوغ المراد بفتح الجواد بشرح منظومه ابن العماد فی المعفوات و آن حاشیه ای است بر کتاب فتح الجواد. (از معجم المطبوعات مصر)
دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات و چغندر و پنبه. راه اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات و چغندر و پنبه. راه اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
منسوب است به رشید که در ساحل اسکندریه واقع است، منسوب است به رشید که مردی از خوارج بود، منسوب است به رشید (هارون خلیفۀ عباسی). (از انساب سمعانی) ، یکی از انواع چینی در عهد صفویه، و آن رنگارنگ و از حیث ضخامت متوسط بود. (از جنگ مورخ 1085 هجری قمری متعلق به شاپور بختیار، یغما 15:12 ص 559، از فرهنگ فارسی معین) ، منسوب است به خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی. - کاغذ رشیدی، ظاهراً یک نوع کاغذ که در عهد خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی معمول بود. در ترجمه محاسن اصفهان ضمن سپاسگزاری از توجه خواجه رشیدالدین نسبت به اصفهان آمده:... بر موجبی که ذکر آن مرحمت و عاطفت بر اصفهان و اصفهانیان تا ابدالاّباد روزگار برصفحات کاغذ رشیدی نگاشت که جهت تصانیف خود و احیاء کتب فضلای جهان ماضی و غابر اقتراح نموده و وضع فرمودو جنس آن کاغذ از جهت صفاء صفحه و بزرگی تقطیع و نرمی و پاکی و بستگی و همواری و صقالت و اصالت بغیر ازاصفهان در هیچ ملک نیست و نبود... (از ترجمه محاسن اصفهان ص 138)
منسوب است به رشید که در ساحل اسکندریه واقع است، منسوب است به رشید که مردی از خوارج بود، منسوب است به رشید (هارون خلیفۀ عباسی). (از انساب سمعانی) ، یکی از انواع چینی در عهد صفویه، و آن رنگارنگ و از حیث ضخامت متوسط بود. (از جُنگ مورخ 1085 هجری قمری متعلق به شاپور بختیار، یغما 15:12 ص 559، از فرهنگ فارسی معین) ، منسوب است به خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی. - کاغذ رشیدی، ظاهراً یک نوع کاغذ که در عهد خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی معمول بود. در ترجمه محاسن اصفهان ضمن سپاسگزاری از توجه خواجه رشیدالدین نسبت به اصفهان آمده:... بر موجبی که ذکر آن مرحمت و عاطفت بر اصفهان و اصفهانیان تا ابدالاَّباد روزگار برصفحات کاغذ رشیدی نگاشت که جهت تصانیف خود و احیاء کتب فضلای جهان ماضی و غابر اقتراح نموده و وضع فرمودو جنس آن کاغذ از جهت صفاء صفحه و بزرگی تقطیع و نرمی و پاکی و بستگی و همواری و صقالت و اصالت بغیر ازاصفهان در هیچ ملک نیست و نبود... (از ترجمه محاسن اصفهان ص 138)
بسیارخواری. (لغت فرس اسدی نسخۀ کتاب خانه نخجوانی). صفت رژد. عمل رژد. دلگی. (یادداشت مؤلف) : ز دیدارخیزد هزار آرزوی ز چشم است گویند رژدی گلوی. ابوشکور بلخی (از آنندراج). و رجوع به رزد و رژد شود
بسیارخواری. (لغت فرس اسدی نسخۀ کتاب خانه نخجوانی). صفت رژد. عمل رژد. دلگی. (یادداشت مؤلف) : ز دیدارخیزد هزار آرزوی ز چشم است گویند رژدی گلوی. ابوشکور بلخی (از آنندراج). و رجوع به رزد و رژد شود
کاظم بن قاسم حسینی موسوی. او راست: 1- رسائل الرشتی، در جواب مسائل امور الدین و الدنیا. 2- شرح قصیدۀ لامیه عبدالباقی عمری در مدح امام موسی بن جعفر. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
کاظم بن قاسم حسینی موسوی. او راست: 1- رسائل الرشتی، در جواب مسائل امور الدین و الدنیا. 2- شرح قصیدۀ لامیه عبدالباقی عمری در مدح امام موسی بن جعفر. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
منسوب به شهر رشت. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از انجمن آرا) (از برهان). منسوب به رشت: 1- از مردم رشت 2- محصول رشت 3- آنچه در رشت ساخته شود. مصنوع رشت: جاروب رشتی 4- (گیاه) گل رشتی. (از فرهنگ فارسی معین). - گل رشتی، گل سوری کم پر و کم بوی. گلگون. گل فارسی. (یادداشت مؤلف). ، قسمی کدوی دراز و زرد و شیرین. (از یادداشت مؤلف)
منسوب به شهر رشت. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از انجمن آرا) (از برهان). منسوب به رشت: 1- از مردم رشت 2- محصول رشت 3- آنچه در رشت ساخته شود. مصنوع رشت: جاروب رشتی 4- (گیاه) گل رشتی. (از فرهنگ فارسی معین). - گل رشتی، گل سوری کم پر و کم بوی. گلگون. گل فارسی. (یادداشت مؤلف). ، قسمی کدوی دراز و زرد و شیرین. (از یادداشت مؤلف)
منسوب است به رشت که نام کیمیاگری بوده است. (آنندراج) (از انجمن آرا). - زر رشتی، زر خالص. (انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری). و رجوع به رشت شود
منسوب است به رُشت که نام کیمیاگری بوده است. (آنندراج) (از انجمن آرا). - زر رُشتی، زر خالص. (انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری). و رجوع به رُشت شود
به معنی خاکساری است که به فتح ’ر’ نیز آمده است. (از شعوری ج 2 ورق 21) : کسی را کو نسب پاکیزه باشد به فعل اندر نیارد زود رشتی کسی را کو به اصل اندر خلل هست نیاید زو بجز کژّی و زشتی. سنایی. ، خاکروبه. (از شعوری ج 2ورق 21)
به معنی خاکساری است که به فتح ’ر’ نیز آمده است. (از شعوری ج 2 ورق 21) : کسی را کو نسب پاکیزه باشد به فعل اندر نیارد زود رشتی کسی را کو به اصل اندر خلل هست نیاید زو بجز کژّی و زشتی. سنایی. ، خاکروبه. (از شعوری ج 2ورق 21)
شجاع و دلیر و باعزم در جنگ. (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان، شجاع. (یادداشت مؤلف). دلیر. شجاع. (فرهنگ فارسی معین) ، در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق به قاف گویند و مصدر آن نیز رشاقت است و شاید رشید و رشادت هر دو محرف رشیق و رشاقت باشد. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 1 شمارۀ 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح). خوش قد و قامت. (فرهنگ فارسی معین)
شجاع و دلیر و باعزم در جنگ. (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان، شجاع. (یادداشت مؤلف). دلیر. شجاع. (فرهنگ فارسی معین) ، در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق به قاف گویند و مصدر آن نیز رشاقت است و شاید رشید و رشادت هر دو محرف رشیق و رشاقت باشد. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 1 شمارۀ 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح). خوش قد و قامت. (فرهنگ فارسی معین)
حاجی میرزا حسن تبریزی، معروف به رشدیه. وی از اولین کسانی بوده است که در حدود پنجاه سال پیش از این ابتدا در تبریز و سپس در اوایل سلطنت مظفرالدین شاه مدرسه ابتدائی بسبک جدید در سنۀ 1315 هجری قمری در تهران تأسیس نمود، و چون کلمه رشدیه در اصطلاح عثمانیان آن وقت به معنی مدرسه ابتدائی بوده است از اینرو به این اسم معروف شد. او در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه در عهد صدارت عین الدوله با عده ای دیگر از آزادی خواهان قریب یکی دو سال به کلات تبعید شد. وی از سال 1345 هجری قمری در قم اقامت گزید و تا آخر عمر در همانجا متوطن بود و سرانجام در سال 1363 هجری قمری مطابق 19 آذر 1323 هجری شمسی در همان شهر در سن نودوشش سالگی درگذشت. تولد او بسال 1267هجری قمری در تبریز بوده است. (از وفیات معاصرین به قلم محمد قزوینی، مجلۀ یادگار سال 3- شمارۀ 10)
حاجی میرزا حسن تبریزی، معروف به رشدیه. وی از اولین کسانی بوده است که در حدود پنجاه سال پیش از این ابتدا در تبریز و سپس در اوایل سلطنت مظفرالدین شاه مدرسه ابتدائی بسبک جدید در سنۀ 1315 هجری قمری در تهران تأسیس نمود، و چون کلمه رشدیه در اصطلاح عثمانیان آن وقت به معنی مدرسه ابتدائی بوده است از اینرو به این اسم معروف شد. او در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه در عهد صدارت عین الدوله با عده ای دیگر از آزادی خواهان قریب یکی دو سال به کلات تبعید شد. وی از سال 1345 هجری قمری در قم اقامت گزید و تا آخر عمر در همانجا متوطن بود و سرانجام در سال 1363 هجری قمری مطابق 19 آذر 1323 هجری شمسی در همان شهر در سن نودوشش سالگی درگذشت. تولد او بسال 1267هجری قمری در تبریز بوده است. (از وفیات معاصرین به قلم محمد قزوینی، مجلۀ یادگار سال 3- شمارۀ 10)
دهی است از دهستان بوانات بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، در 24هزارگزی جنوب شرقی سوریان کنار راه ده بید به بوانات، در جلگه سردسیر واقع و دارای 220 تن سکنه است. آبش از رود خانه محله، محصولش غلات و حبوبات و شغل مردم آن زراعت است. در نزدیکی این ده معدنی بنام معدن سنگ سفید وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان بوانات بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، در 24هزارگزی جنوب شرقی سوریان کنار راه ده بید به بوانات، در جلگه سردسیر واقع و دارای 220 تن سکنه است. آبش از رود خانه محله، محصولش غلات و حبوبات و شغل مردم آن زراعت است. در نزدیکی این ده معدنی بنام معدن سنگ سفید وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)