به معنی خاکساری است که به فتح ’ر’ نیز آمده است. (از شعوری ج 2 ورق 21) : کسی را کو نسب پاکیزه باشد به فعل اندر نیارد زود رشتی کسی را کو به اصل اندر خلل هست نیاید زو بجز کژّی و زشتی. سنایی. ، خاکروبه. (از شعوری ج 2ورق 21)
منسوب است به رُشت که نام کیمیاگری بوده است. (آنندراج) (از انجمن آرا). - زر رُشتی، زر خالص. (انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری). و رجوع به رُشت شود
منسوب به شهر رشت. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از انجمن آرا) (از برهان). منسوب به رشت: 1- از مردم رشت 2- محصول رشت 3- آنچه در رشت ساخته شود. مصنوع رشت: جاروب رشتی 4- (گیاه) گل رشتی. (از فرهنگ فارسی معین). - گل رشتی، گل سوری کم پر و کم بوی. گلگون. گل فارسی. (یادداشت مؤلف). ، قسمی کدوی دراز و زرد و شیرین. (از یادداشت مؤلف)
کاظم بن قاسم حسینی موسوی. او راست: 1- رسائل الرشتی، در جواب مسائل امور الدین و الدنیا. 2- شرح قصیدۀ لامیه عبدالباقی عمری در مدح امام موسی بن جعفر. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)