جدول جو
جدول جو

معنی رشا - جستجوی لغت در جدول جو

رشا
(دخترانه و پسرانه)
آهوبره
تصویری از رشا
تصویر رشا
فرهنگ نامهای ایرانی
رشا
ریسمان، رشته رشته های گیاهی، ریسمان دول ریسمان رسن (مطلقا)، ریسمان دلو (خصوصا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه، ریسمان رسن (مطلقا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه
فرهنگ لغت هوشیار
رشا
ریسمان، رشتۀ بلند کلفتی که از پشم یا پنبه تابیده باشند
تصویری از رشا
تصویر رشا
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رشاد
تصویر رشاد
(دخترانه و پسرانه)
هدایت یافتن، رستگاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رشاش
تصویر رشاش
هر چیزی که چکیده یا پاشیده شود از قبیل آب، اشک، خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشاد
تصویر رشاد
رشد، به راه شده، راه راست یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشاش
تصویر رشاش
رشّ ها، قطرات، جمع واژۀ رشّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشاد
تصویر رشاد
به راه راست رفتن، رستگاری
ترتیزک، تره تیزک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشاش
تصویر رشاش
((رَ))
آن چه از خون و اشک و آب و غیره بچکد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشاد
تصویر رشاد
((رَ))
از گمراهی درآمدن، به راه راست رفتن، راستی، رستگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشاء
تصویر رشاء
((رِ))
ریسمان، جمع ارشیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرشا
تصویر خرشا
(دخترانه)
خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
دول را ریسمان بستن (دول دلو تازی شده)، پاره دادن پارک دادن (پارک رشوه)، شیردادن رشوه دادن پول دادن یا هدیه دادن بکسی برای اجرای منظوری خاص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشا
تصویر ارشا
(دخترانه)
از نام های ایران باستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برشا
تصویر برشا
مردم گروزه، پرگیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرشا
تصویر حرشا
سپندان، زبر پوست خردل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرشا
تصویر خرشا
پوست مار، تهی، گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشا
تصویر ترشا
ریسمان دول (دلو)، بدی گوارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرشا
تصویر مرشا
گزنده: جانور، پر گیاه: زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشا
تصویر ترشا
((تُ))
سوزشی که بر اثر ترشح اسید معده در مری و ناحیه سینه احساس می شود
فرهنگ فارسی معین
حالتی در معده که به واسطۀ زیاد شدن ترشحات اسیدی در اثر پرخوری یا علت دیگر پیدا می شود و انسان در پشت جناغ سینه احساس سوزش و ترش شدگی می کند و گاه مواد اسیدی از معده به مری برمی گردد، بدی گوارش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارشا
تصویر ارشا
رشوه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشاقه
تصویر رشاقه
باریک اندامی باریکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
باریک اندامی باریکیدن نیک قد و قامت بودن نیکو و باریک قد شدن، نیک اندامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشاشه
تصویر رشاشه
چکیدگی، تراوش، ریزش، بارش قطره های کوچک باران ریزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشاده
تصویر رشاده
سنگ بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشادت
تصویر رشادت
قدرت و شجاعت و استعمال قدرت، دلیری، دلاوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشادت
تصویر رشادت
دلیری، دلاوری، شجاعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشاقت
تصویر رشاقت
نیک اندام شدن، خوش قد و قامت بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشاقت
تصویر رشاقت
((رَ قَ))
نیک اندام بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشادت
تصویر رشادت
((رَ دَ))
دلیری، شجاعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشاشه
تصویر رشاشه
قطره های ریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رجا
تصویر رجا
(پسرانه)
امیدواری، امید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راشا
تصویر راشا
(پسرانه)
راه عبور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رها
تصویر رها
(دخترانه)
آزاد، نجات یافته، آزاد
فرهنگ نامهای ایرانی