- رشا (دخترانه و پسرانه)
- آهوبره
معنی رشا - جستجوی لغت در جدول جو
- رشا
- ریسمان، رشته رشته های گیاهی، ریسمان دول ریسمان رسن (مطلقا)، ریسمان دلو (خصوصا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه، ریسمان رسن (مطلقا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه
- رشا
- ریسمان، رشتۀ بلند کلفتی که از پشم یا پنبه تابیده باشند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر چیزی که چکیده یا پاشیده شود از قبیل آب، اشک، خون
رشد، به راه شده، راه راست یافتن
رشّ ها، قطرات، جمع واژۀ رشّ
به راه راست رفتن، رستگاری
ترتیزک، تره تیزک
ترتیزک، تره تیزک
دول را ریسمان بستن (دول دلو تازی شده)، پاره دادن پارک دادن (پارک رشوه)، شیردادن رشوه دادن پول دادن یا هدیه دادن بکسی برای اجرای منظوری خاص
مردم گروزه، پرگیاه
سپندان، زبر پوست خردل
پوست مار، تهی، گرد
ریسمان دول (دلو)، بدی گوارش
گزنده: جانور، پر گیاه: زمین
حالتی در معده که به واسطۀ زیاد شدن ترشحات اسیدی در اثر پرخوری یا علت دیگر پیدا می شود و انسان در پشت جناغ سینه احساس سوزش و ترش شدگی می کند و گاه مواد اسیدی از معده به مری برمی گردد، بدی گوارش
رشوه دادن
باریک اندامی باریکیدن
باریک اندامی باریکیدن نیک قد و قامت بودن نیکو و باریک قد شدن، نیک اندامی
چکیدگی، تراوش، ریزش، بارش قطره های کوچک باران ریزه
سنگ بزرگ
قدرت و شجاعت و استعمال قدرت، دلیری، دلاوری
دلیری، دلاوری، شجاعت
نیک اندام شدن، خوش قد و قامت بودن
قطره های ریز