جدول جو
جدول جو

معنی رشء - جستجوی لغت در جدول جو

رشء
(تَ کَثْ ثُ)
جماع کردن با زن، بچه آوردن ماده آهو. (ناظم الاطباء) (آنندراج). و رجوع به رشاء شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رشا
تصویر رشا
(دخترانه و پسرانه)
آهوبره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رشد
تصویر رشد
به راه راست رفتن، از گمراهی درآمدن، پایداری و ایستادگی در راه راست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشت
تصویر رشت
خاک، خاک روبه، گرد و غبار، آنچه به سبب کهنگی و پوسیدگی و سستی از هم فروریزد و فروپاشد، برای مثال چون نباشد بنای خانه درست / بیگمانم که زیر رشت آید (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشد
تصویر رشد
نمو، ترقی، بالیدگی، به راه راست شدن، از گمراهی به راه آمدن، پایداری و ایستادگی در راه راست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشق
تصویر رشق
تیرانداختن، با تیر زدن، تند و تیز به کسی نگریستن، با زبان طعنه زدن
صوت قلم، بانگ قلم هنگام نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشا
تصویر رشا
ریسمان، رشتۀ بلند کلفتی که از پشم یا پنبه تابیده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشح
تصویر رشح
تراوش کردن، کنایه از آنچه تراوش کرده، قطره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشن
تصویر رشن
دادگر، عادل، در آیین زردشتی فرشتۀ عدالت، روز هجدهم از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشف
تصویر رشف
مکیدن، مکیدن آب یا مایع دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشف
تصویر رشف
مکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشم
تصویر رشم
نوشتن، نگاشتن، مهرکردن انبار، نشان نشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشد
تصویر رشد
به راه شدن، هدایت شدن، تمیز نیک و بد، نمو و ترقی و بالیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشی
تصویر رشی
جمع رشوه، بلکفت ها بدکندها پارک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشو
تصویر رشو
پاره دادن بد گند دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشن
تصویر رشن
دادگر و به معنی مهمانی رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
حسد، رقابت، حسادت، غبطه، غیرت انبوه، کلانریش، گروبند کژدم حسد حسادت، غلبه، غیرت حمیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشق
تصویر رشق
تیر انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمان، رشته رشته های گیاهی، ریسمان دول ریسمان رسن (مطلقا)، ریسمان دلو (خصوصا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه، ریسمان رسن (مطلقا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشت
تصویر رشت
خاکروبه، گرد و غبار تیره، یکی از شهرهای شمالی ایران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشح
تصویر رشح
عرق کردن، خوی کردن، تراویدن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشق
تصویر رشق
((رَ شْ))
تیرانداختن، تیراندازی کردن، آواز کلک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشت
تصویر رشت
((رُ شْ))
روشنایی، فروغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشح
تصویر رشح
((رَ شْ))
تراویدن آب، تراوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشد
تصویر رشد
((رُ شْ))
به راه راست رفتن، هدایت شدن، بالیدن، نمو کردن، نمو، ترقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشد
تصویر رشد
((رَ شَ))
هدایت داشتن، به راه راست شدن، هدایت، مقابل گمراهی، ضلال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشف
تصویر رشف
((رَ))
مکیدن آب یا مایعی دیگر را، نوشیدن همه آبی را که در ظرف است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشت
تصویر رشت
((رَ شْ))
آن چه که از جایی فرو می ریزد، آوار، خاکروبه، گرد و غبار، مرکز استان گیلان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشک
تصویر رشک
مردی که ریش انبوه دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشک
تصویر رشک
((رَ))
حسد، غبطه، غیرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشک
تصویر رشک
((رِ شْ))
تخم شپش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشن
تصویر رشن
مهمان ناخوانده گردیدن، داخل کردن سگ و مانند آن سر خود را در ظرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشن
تصویر رشن
((رَ شْ))
نام روز هجدهم از هر ماه شمسی، فرشته عدالت، ایزدی که روز سوم پس از مرگ، سر پل چینود به اعمال خوب و بد در گذشتگان رسیدگی می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشد
تصویر رشد
رست، رویش، گوالش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رشک
تصویر رشک
حسادت، حسد
فرهنگ واژه فارسی سره