تیراندازی و هرچه بر آن گرو کنند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). اسم است از رَشْق بمعنی تیراندازی. (از اقرب الموارد)، {{اِسم}} جانب و وجه آن (تیراندازی) ، ومنه قولهم: رمینا رشقاً، اذا رموا کلهم دفعه فی جههواحده. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جانب و وجه آن. (آنندراج)، یک روی تیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)، آنکه شمارۀ تیراندازی را در مسابقه می شمارد. ج، ارشاق. (از اقرب الموارد)، بانگ قلم. (منتهی الارب). آواز خامه. (از اقرب الموارد)
کمان خوش قامت زودتیراندازنده، و در تعجب گویند: ما ارشق القوس، یعنی چه خوش قامت است کمان. (از منتهی الارب) (آنندراج). کمان خوش قامت زودتیرانداز. (از ناظم الاطباء). کمان زودتیرانداز. (از اقرب الموارد) ، جَمعِ واژۀ رشیق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به رشیق شود