جدول جو
جدول جو

معنی رشن

رشن((رَ شْ))
نام روز هجدهم از هر ماه شمسی، فرشته عدالت، ایزدی که روز سوم پس از مرگ، سر پل چینود به اعمال خوب و بد در گذشتگان رسیدگی می کند
تصویری از رشن
تصویر رشن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با رشن

رشن

رشن
دادگر، عادل، در آیین زردشتی فرشتۀ عدالت، روز هجدهم از هر ماه خورشیدی
رشن
فرهنگ فارسی عمید

رشن

رشن
مهمان ناخوانده گردیدن، داخل کردن سگ و مانند آن سر خود را در ظرف
رشن
فرهنگ فارسی معین

رشن

رشن
نام کوهی بوده در کابلستان. معین گوید: مطابق مندرجات بندهشن هندی، آذفرنبغ یا آتش روحانیان، در کوه رشن در کابلستان بوده است. (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 221)
لغت نامه دهخدا

رشن

رشن
رَشْن. رجوع به رَشَن در معنی ’روز هیجدهم...’ و پاورقی آن و همچنین آنندراج و انجمن آرا و تحفهالاحباب شود
لغت نامه دهخدا

رشن

رشن
رَشَن. دهانۀ جوی و رود. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، موعد شرب. (ناظم الاطباء) ، روزن. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

رشن

رشن
داخل کردن سگ سرخود را در آوند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). سر بردن سگ بود به کاسه و دیگ و امثال آن. (فرهنگ جهانگیری) (از برهان) ، ناخوانده مهمان گردیدن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). ناخوانده رفتن بود به طعام خوردن عروسی. (فرهنگ جهانگیری) (از برهان). طفیلی گردیدن در خوردن غذا. (از اقرب الموارد). بی دستوری درآمدن. (فرهنگ فارسی معین). رُشون. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا