معنی رسیم در لغت نامه دهخدا

نام صحابیی هجری عبدی. (منتهی الارب). صحابی هجری عبدی است از بنی عبدالقیس. (از تاج العروس). صحابه کسانی بودند که در روزگار سختی و هجرت، شانه به شانه پیامبر اسلام (ص) ایستادند و از او حمایت کردند. هر فردی که پیامبر را دیده و به او ایمان آورده، در زمره ی صحابه قرار می گیرد. واژه ی «صحابی» در منابع اهل سنت و تشیع بسیار مورد بحث و پژوهش قرار گرفته است.

معنی رسیم در لغت نامه دهخدا

نوعی از رفتار شتر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). رفتار شتر، و آن فوق ذمیل است. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)

معنی رسیم در لغت نامه دهخدا

به رفتار رسیم رفتن شتر. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)، به سپل خود نشان بر زمین گذاشتن شتر. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب). نشان گذاشتن بر زمین. (از اقرب الموارد). نشان گذاشتن بر زمین از سختی راه رفتن. (از متن اللغه)

معنی رسیم - جستجوی لغت در جدول جو

رسیم(رَ)

لغت نامه دهخدا

رسیم(رَ)

لغت نامه دهخدا

رسیم(تَ)

لغت نامه دهخدا

آسیم

(پسرانه)

استاد بزرگ مرتبه واستاد عظیم الشأن

فرهنگ نامهای ایرانی

رحیم

(پسرانه)

مهربان، از نامهای خداوند

فرهنگ نامهای ایرانی

بسیم

(پسرانه)

خوشحال، شادمان و خندان

فرهنگ نامهای ایرانی

نسیم

(دخترانه)

باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام

فرهنگ نامهای ایرانی

وسیم

(دخترانه)

دارای نشان زیبایی، زیبا

فرهنگ نامهای ایرانی

رسام

(پسرانه)

رسم کننده، نقاش

فرهنگ نامهای ایرانی

رستم

(پسرانه)

تنومند، قوی اندام، قهرمان بزرگ شاهنامه، در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس (بالش، نمو) + تهم (دلیر، پهلوان)

فرهنگ نامهای ایرانی

ترسیم

رسم کردن، کشیدن

فرهنگ فارسی عمید

ترسیم

(اِ تِ)

جامه بخط کردن. (از تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (از المنجد). جامه را مخطط کردن. (آنندراج). مبالغۀ رسم. (زوزنی) ، نشانه کردن و نیک نوشتن. (آنندراج). نشان گذاشتن و نقش کردن. (فرهنگ نظام) ، گماشتن ناقه را چنانکه بر زمین اثری بگذارد. (از اقرب الموارد) ، گماشتن ترسیم را، لغت مغربی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، خطوط خفیه کشیدن. (از متن اللغه)

جامه بخط کردن. (از تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (از المنجد). جامه را مخطط کردن. (آنندراج). مبالغۀ رَسْم. (زوزنی) ، نشانه کردن و نیک نوشتن. (آنندراج). نشان گذاشتن و نقش کردن. (فرهنگ نظام) ، گماشتن ناقه را چنانکه بر زمین اثری بگذارد. (از اقرب الموارد) ، گماشتن ترسیم را، لغت مغربی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، خطوط خفیه کشیدن. (از متن اللغه)

لغت نامه دهخدا

ترسیم

(تَ)

ملازمان تمغادار، یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

برسیم

(بِ)

یونجه. رطبه. فصفصه. قت. (یادداشت مؤلف). دانۀ نباتی است که به رطبه ماندمگر برگ آن از رطبه بزرگتر است. (یادداشت مؤلف)

لغت نامه دهخدا

رحیم

بخشایشگر

معنی رسیم - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما