مصدر به معنی رسف. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رفتن رفتار پای بند بر پای. (از آنندراج). رسفان. (اقرب الموارد). و رجوع به رسف و رسفان شود
مصدر به معنی رَسْف. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رفتن رفتار پای بند بر پای. (از آنندراج). رَسَفان. (اقرب الموارد). و رجوع به رَسْف و رَسَفان شود
کسی که پشت سر یا بر ترک دیگری سوار شود، پشت سر هم، چند تن یا چند چیزی که پشت سر یکدیگر قرار گیرند، در علوم ادبی در قافیه، کلمۀ مکرر که در آخر هر شعر پس از قافیۀ اصلی می آورند مانند کلمۀ «گیرند»، برای مثال نقدها را بود آیا که عیاری گیرند / تا همه صومعه داران پی کاری گیرند (حافظ - ۳۷۶) و یا کلمۀ «دارد»، برای مثال مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد / نقش هر پرده که زد راه به جایی دارد (حافظ - ۲۵۴)
کسی که پشت سر یا بر ترک دیگری سوار شود، پشت سر هم، چند تن یا چند چیزی که پشت سر یکدیگر قرار گیرند، در علوم ادبی در قافیه، کلمۀ مکرر که در آخر هر شعر پس از قافیۀ اصلی می آورند مانند کلمۀ «گیرند»، برای مِثال نقدها را بُوَد آیا که عیاری گیرند / تا همه صومعه داران پی کاری گیرند (حافظ - ۳۷۶) و یا کلمۀ «دارد»، برای مِثال مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد / نقش هر پرده که زد راه به جایی دارد (حافظ - ۲۵۴)
پسر ابراهیم پاشا و نوۀ شیخ الاسلام عارف بک. از وزرای عثمانی بود و در سال 1188 هجری قمری بسمت رئیس الکتاب و بعد بشغل وزارت رسید. او یکی پس از دیگری بفرمانروایی مصر و قونیه و موره منصوب شد. رایف در سال 1199 هجری قمری به اتهام شرکت در قتل خلیل پاشا عزل و اعدام گردید. (از قاموس الاعلام ترکی)
پسر ابراهیم پاشا و نوۀ شیخ الاسلام عارف بک. از وزرای عثمانی بود و در سال 1188 هجری قمری بسمت رئیس الکتاب و بعد بشغل وزارت رسید. او یکی پس از دیگری بفرمانروایی مصر و قونیه و موره منصوب شد. رایف در سال 1199 هجری قمری به اتهام شرکت در قتل خلیل پاشا عزل و اعدام گردید. (از قاموس الاعلام ترکی)
رائف. رأف. رؤف. سخت و بسیار مهربان. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مهربان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ورجوع به رائف شود، آنکه از امارات شناسد که زمین آب دارد یا نه. (یادداشت مرحوم دهخدا)
رائف. رأف. رؤف. سخت و بسیار مهربان. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مهربان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ورجوع به رائف شود، آنکه از امارات شناسد که زمین آب دارد یا نه. (یادداشت مرحوم دهخدا)
چاه بسیارآب در زمین سنگلاخ که آب آن منقطع نشود. ج، اخسفه، خسف، ماده شتر بسیارشیر که در سرما شیرش زود منقطع شود. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). ج، اخسفه، خسف، ابر بسیارآب که از جانب چشمه برآید. (منتهی الارب) (از تاج العروس). ج، اخسفه، خسف
چاه بسیارآب در زمین سنگلاخ که آب آن منقطع نشود. ج، اخسفه، خُسُف، ماده شتر بسیارشیر که در سرما شیرش زود منقطع شود. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). ج، اخسفه، خُسُف، ابر بسیارآب که از جانب چشمه برآید. (منتهی الارب) (از تاج العروس). ج، اخسفه، خُسُف
مزدور و بندۀ مستعان به. (منتهی الارب). اجیر، و گویند مملوک و بردۀ حقیرداشته شده. (از اقرب الموارد) ، پیر فانی. ج، عسفاء. (منتهی الارب). جمع آن عسفاء است بر قیاس، و عسفه است برخلاف قیاس. (از اقرب الموارد)
مزدور و بندۀ مستعان به. (منتهی الارب). اجیر، و گویند مملوک و بردۀ حقیرداشته شده. (از اقرب الموارد) ، پیر فانی. ج، عُسفاء. (منتهی الارب). جمع آن عسفاء است بر قیاس، و عِسَفه است برخلاف قیاس. (از اقرب الموارد)
رده، رسته، کلمه یا کلماتی که عیناً در آخر مصراع ها تکرار شود، پایه و رکن اساسی موسیقی ملی ایران است که به «مقام»، «دایره ملایم» و «آواز»، تقسیم می شود، دستگاه
رده، رسته، کلمه یا کلماتی که عیناً در آخرِ مصراع ها تکرار شود، پایه و رکن اساسی موسیقی ملی ایران است که به «مقام»، «دایره ملایم» و «آواز»، تقسیم می شود، دستگاه