- رسوب
- ته نشست، ته نشین، ته نشینی، لای
معنی رسوب - جستجوی لغت در جدول جو
- رسوب
- ته نشین شدن چیزی در جای خود
- رسوب
- ذرات ریز داخل مایع یا گاز که ته نشین می شوند، در آب فرو رفتن چیزی، ته نشین شدن، در ته ظرف نشستن درد یا جرم چیزی
- رسوب ((رُ))
- ته نشین شدن، ته نشینی، درد، ته نشست
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نهشتی لردین لایین
فرستاده
ناپسری، گله گاو پدرام، جمع رب، جبه ها شیره ها خداوند صاحب مالک، مخدوم، خدا پروردگار جمع ارباب
ثابت ماندن
جمع رجب، ماه های رجب، بزرگداشت ها
پیغام، پیغامبری، بمعنی رسالت
رخنه کردن، فرو رفتن، پابرجایی، سپری شدن، استواری ثابت و استوار شدن پا بر جای گردیدن، استواری پابرجایی ثابت، نفوذ
بی حرمت و بی عزت و بی آبرو و بدنام و مفتضح
جمع رسم، آئین ها، قوانین، قواعد، قانونها
سوار شدن، برنشستن
سختی آسیب
زن نازا، زی مرده (گویش گیلکی)
پیغمبر، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی، نبی اللّٰه، وخشور، پیغامبر، پیمبر، پیامبر، نبی
فرستاده شده، فرستاده شده از جانب خدا
کسی که مامور رسانیدن پیام از جانب کسی برای دیگری باشد، قاصد، پیک
فرستاده شده، فرستاده شده از جانب خدا
کسی که مامور رسانیدن پیام از جانب کسی برای دیگری باشد، قاصد، پیک
نفوذ کردن، ثابت و استوار شدن، پابرجا شدن
سوار شدن، برنشستن، سواری، جمع راکب، راکب
رسم ها، سنن و قاعده های متداول میان افراد یک جامعه، آیین ها، جمع واژۀ رسم
سالار بزرگ
به دست آورنده، فرا گیرنده، ورزنده بسیار کسب کننده، بسیار فرا گیرنده: (اما لمغانیان مردمان بشکوه باشند و جلد و کسوب)، (چهار مقاله) ، بسیار ورزنده
اندک
بسیار کسب کننده، بسیار فراگیرنده، بسیار ورزنده
کسی که کار زشتش فاش شود و نزد مردم شرمنده و بی آبرو شود، بی آبرو، بدنام
کسی که به جهت اعمال زشت بدنام گردد بی حرمت بی عزت بی آبرو بد نام مفتضح
ته نشینی، گود افتادن چشم
سر شیر شیر مسکه دار، سرگشتگی، شوریده رایی، مست خوابی، سستی