جدول جو
جدول جو

معنی رسوب - جستجوی لغت در جدول جو

رسوب
ته نشست، ته نشین، ته نشینی، لای
تصویری از رسوب
تصویر رسوب
فرهنگ واژه فارسی سره
رسوب
ته نشین شدن چیزی در جای خود
تصویری از رسوب
تصویر رسوب
فرهنگ لغت هوشیار
رسوب
ذرات ریز داخل مایع یا گاز که ته نشین می شوند، در آب فرو رفتن چیزی، ته نشین شدن، در ته ظرف نشستن درد یا جرم چیزی
تصویری از رسوب
تصویر رسوب
فرهنگ فارسی عمید
رسوب
((رُ))
ته نشین شدن، ته نشینی، درد، ته نشست
تصویری از رسوب
تصویر رسوب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رسوبی
تصویر رسوبی
نهشتی لردین لایین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسول
تصویر رسول
(پسرانه)
پیغمبر، قاصد، پیک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رسول
تصویر رسول
فرستاده
فرهنگ واژه فارسی سره
ناپسری، گله گاو پدرام، جمع رب، جبه ها شیره ها خداوند صاحب مالک، مخدوم، خدا پروردگار جمع ارباب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتوب
تصویر رتوب
ثابت ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجوب
تصویر رجوب
جمع رجب، ماه های رجب، بزرگداشت ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسول
تصویر رسول
پیغام، پیغامبری، بمعنی رسالت
فرهنگ لغت هوشیار
رخنه کردن، فرو رفتن، پابرجایی، سپری شدن، استواری ثابت و استوار شدن پا بر جای گردیدن، استواری پابرجایی ثابت، نفوذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوا
تصویر رسوا
بی حرمت و بی عزت و بی آبرو و بدنام و مفتضح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوم
تصویر رسوم
جمع رسم، آئین ها، قوانین، قواعد، قانونها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکوب
تصویر رکوب
سوار شدن، برنشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روسب
تصویر روسب
سختی آسیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقوب
تصویر رقوب
زن نازا، زی مرده (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسول
تصویر رسول
پیغمبر، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی، نبی اللّٰه، وخشور، پیغامبر، پیمبر، پیامبر، نبی
فرستاده شده، فرستاده شده از جانب خدا
کسی که مامور رسانیدن پیام از جانب کسی برای دیگری باشد، قاصد، پیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رسوخ
تصویر رسوخ
نفوذ کردن، ثابت و استوار شدن، پابرجا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکوب
تصویر رکوب
سوار شدن، برنشستن، سواری، جمع راکب، راکب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رسوم
تصویر رسوم
رسم ها، سنن و قاعده های متداول میان افراد یک جامعه، آیین ها، جمع واژۀ رسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عسوب
تصویر عسوب
سالار بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
به دست آورنده، فرا گیرنده، ورزنده بسیار کسب کننده، بسیار فرا گیرنده: (اما لمغانیان مردمان بشکوه باشند و جلد و کسوب)، (چهار مقاله) ، بسیار ورزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسوب
تصویر لسوب
اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوب
تصویر ربوب
((رُ))
جمع رب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رکوب
تصویر رکوب
((رُ))
سوار شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسوم
تصویر رسوم
((رُ))
جمع رسم، آیین ها، عادات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسول
تصویر رسول
((رَ))
قاصد، پیک، سفیر، پیغامبر، نبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسوخ
تصویر رسوخ
((رُ))
ثابت و استوار شدن، نفوذ، رخنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسوا
تصویر رسوا
((رُ))
بدنام، بی حرمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسوب
تصویر کسوب
بسیار کسب کننده، بسیار فراگیرنده، بسیار ورزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسوا
تصویر رسوا
کسی که کار زشتش فاش شود و نزد مردم شرمنده و بی آبرو شود، بی آبرو، بدنام
فرهنگ فارسی عمید
کسی که به جهت اعمال زشت بدنام گردد بی حرمت بی عزت بی آبرو بد نام مفتضح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسب
تصویر رسب
ته نشینی، گود افتادن چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روب
تصویر روب
سر شیر شیر مسکه دار، سرگشتگی، شوریده رایی، مست خوابی، سستی
فرهنگ لغت هوشیار