- رحال
- پالان دوز
معنی رحال - جستجوی لغت در جدول جو
- رحال
- رحل ها، بارها، جمع واژۀ رحل
- رحال
- پالان دوز، سازندۀ پالان، بسیار سفر کننده
- رحال
- بسیار سفر کننده، جمع رحاله
- رحال ((رِ))
- جمع رحل، پالان شتر، اسباب و اثاث سفر
- رحال ((رَ حّ))
- نیک دانا و ماهر در پالان نهادن، جمع رحاله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسیار سفر کننده
شتر پروردن، رام کردن شتر
فی الحال، فی الوقت، اندر زمان، هماندم، همانساعت
کوچ کردن، رحلت
با نشاط
خوشحال، با نشاط، تندرست
فی الحال، همان ساعت، همان دم، همان لحظه
خوشحال، شاد
کوچ کردن، کوچیدن
نشدنی
خوشحال، تندرست، سعادتمند، مناسب الحال
کوچ کننده
جمع رجل، مردان، مردان بزرگ
فرارو فراپرواز (کوچنده)، جهانگرد، شتر بارکش
جمع رحاله، زین های چرمی
آماس زهدان
می ناب
جمع رحبه، خاک های خوب، گستره خانه ها، درگاه ها میانسراها دیگ فراخ فراخ گشاد سرزمین وسیع و پر گیاه، ساحت خانه، وسط سرای جمع رحاب رحبات
ناکس پست فرومایه
رخال، جمع رخل، بره های ماده
کوچ کردن
آب بینی
سبزی فروش گندنا فروش تره فروش
آب دهان، آب دهان ستور روش سیرت، نظم ترتیب. آب دهان (ستور و غیره)
ریگها کسی که رمل می اندازد، فالبین
جمع رقله، خرمابنان بلند کویکان بلند