- رجس
- پلید گردیدن، کار زشت کردن
معنی رجس - جستجوی لغت در جدول جو
- رجس
- پلیدی، گناه، کار بد و زشت، وسوسۀ شیطان
- رجس ((رِ))
- پلیدی، گناه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نرگس، گلی سفید، کوچک و خوش بو با کاسه ای در وسط، برگ های سبز و دراز که پیاز آن کاشته می شود، نرجس، چشم معشوق،
گل نرگس، نام گرامی مادر حضرت مهدی (عج)
نشانیدن، انجمن و مجلسی که در آن برای امری مهم و پیشرفت کار و قطع نزاع و دعوا گفتگو کنند
آنچه در بالای گردن انسان و جلو گردن حیوان قرار دارد، سر، رئوس، سید، آقا، مهتر، رئیس، سرور
ابر غرنده
فرانسوی ناژک از پارچه ها
کار زشت، بسیار زدن با دست، پر کردن مشک
مقابل زن، وقتی که بالغ شده محتلم گردد یا از وقتی که متولد می شود اطلاق رجل بر آن گردد، به معنای مرد می باشد
آروغ
حرکت دادن، جنبانیدن
بازگشتن، برگشت، برگردیدن از چیزی، و بمعنی سود و منفعت
شعری که هنگام جنگ در مقام مفاخرت و خود ستائی بخوانند پلیدی و بت پرستی
لرزیدن
سرفرویی از (ترجیب)، نام ماه هفتم از سال تازی، ترسیدن، بزرگداشت شرمزدگی شرم کردن، بزرگداشت، دشنامگویی، ترسیدن ماه هفتم از سال قمری تازیان و مسلمانان و آن بین جمادی الاخر و شعبان است
دریا، ابر غرنده، شتر بانگ کننده
امید، آبستنی دروغین، امیدواری، چشم داشت، توقع، آروز
صف و قطار، رده، طنابی که جامه و چیزهای دیگر بر بالای آن اندازند، ریسمان بنائی
امید داشتن
سنگسار کردن، دشنام دادن، نفرین کردن، از نزد خود راندن، سخن گفتن از روی خیال و گمان
دسترس، فراوانی، گوالیدگی بچه دان پرده ای که به هنگام زای همراه با بچه بیرون آید
لرزیدن، نشاندن، آهسته رفتن: از ماندگی و پیری
پلیدی، مردم بسیار، نو سازی شده
بد آدم بد جانوری است از رده پستانداران گوشتخوار از نوع سگ. پوستش برنگهای سیاه سرخ زرد و بسیار نرم است و آنرا آستر جامه کنند. دمی بزرگ و پر مو دارد و به حیله گری مشهور است. یا روباه زرد آفتاب خورشید. هر فرد از قوم روس
زدن بسینه کسی، بپازدن چیزی را
سوسن ژاپنی از گیاهان
دفن کردن مرده و پوشانیدن آن و نیز بمعنی خاک گور، قبر
نخ تابیده