جدول جو
جدول جو

معنی رجب - جستجوی لغت در جدول جو

رجب(پسرانه)
نام ماه هفتم از سال قمری
تصویری از رجب
تصویر رجب
فرهنگ نامهای ایرانی
رجب
ماه هفتم از سال هجری قمری بعد از جمادی الآخر و پیش از شعبان، رجب المرجب
تصویری از رجب
تصویر رجب
فرهنگ فارسی عمید
رجب(رَ جَ)
محمد جمال الدین البیروتی. او راست: الاجوبه الجلیله فی العقائد الدینیه چ مطبعه الادبیه بیروت بسال 1300 هجری قمری (از معجم المطبوعات)
افندی صدیق. او راست: اللآلی السنیه فی المناورات الحربیه چ بولاق بسال 1291 هجری قمری (از معجم المطبوعات ج 1)
محمد بن عبدالواحد. او راست: تاریخ الامم، چ مطبعه السعاده بسال 1910 میلادی (از معجم المطبوعات)
شیخ عمرانی شافعی. او راست: نزهه اهل الطاعه فی اخبار الساعه. (از انساب سمعانی)
ابن محب علی شاملو. خطاط و خوشنویس که کتابهای چندی بخط وی موجود است، از جمله بسال 1069 هجری قمری برحسب امر زال بیک یوزباشی دیوان فضولی و سبک باده، و بسال 1051 لغت نوایی را نوشته است. رجوع به فهرست کتاب خانه سپهسالار ص 268 و 647 شود
ابن احمد. او راست: الوسیله الاحمدیه و الذریعه السرمدیه فی شرح طریق المحمدیه. (از تاریخ تبییض ص 1087). و رجوع به المنلی رجب بن احمد در معجم المطبوعات شود
لغت نامه دهخدا
رجب(رُ)
مابین استخوان پهلو و سر سینه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). مابین پهلو و سر سینه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رجب(رُ جَ)
جمع واژۀ رجبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به رجبه شود
لغت نامه دهخدا
رجب(تَ)
حیا کردن و شرم داشتن. (ناظم الاطباء). حیا نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). شرم کردن. (از اقرب الموارد) ، بترسیدن. (مصادراللغه زوزنی). ترسیدن. (از اقرب الموارد). ترسیدن از کسی. (ناظم الاطباء). مصدر بمعانی رجوب. (از منتهی الارب) ، بزرگ داشتن. (آنندراج) (دهار) (مصادراللغه زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، بزرگ داشتن کسی را، به سخن بد متهم کردن کسی را و دشنام دادن بدو: رجب فلاناً بقول سیی ٔ. (ناظم الاطباء). دشنام دادن. (از اقرب الموارد) ، تنها برآمدن چوب. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). تنها بیرون آمدن چوب. (از اقرب الموارد)
ترسیدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، مهابت کسی نمودن و بزرگ داشتن او را. (منتهی الارب) (از آنندراج). رجبه، و منه اشتقاق رجب شهراﷲ الحرام لأنهم کانوا یعظمونه. (منتهی الارب). بزرگ داشتن. (از اقرب الموارد) ، حیا کردن از کسی، رجب منه. (ناظم الاطباء). حیا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). شرم کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رجب
سرفرویی از (ترجیب)، نام ماه هفتم از سال تازی، ترسیدن، بزرگداشت شرمزدگی شرم کردن، بزرگداشت، دشنامگویی، ترسیدن ماه هفتم از سال قمری تازیان و مسلمانان و آن بین جمادی الاخر و شعبان است
فرهنگ لغت هوشیار
رجب((رَ جَ))
ماه هفتم از سال قمری
تصویری از رجب
تصویر رجب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رجا
تصویر رجا
(پسرانه)
امیدواری، امید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مرجب
تصویر مرجب
مهیب، معظم، بزرگ، باشکوه
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی است که ساقه های نبات آن به لیف مشابه و از آن ستبرتر بود و چون خشک شود به خوشۀ انگور خشک شده ماند و او را طعم و بوی نباشد. (از تذکرۀ صیدنۀ ابوریحان بیرونی)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَجْ جِ)
ذبح کننده در ماه رجب. (آنندراج). نعت فاعلی است از ترجیب. رجوع به ترجیب شود
لغت نامه دهخدا
(شَ جَ)
دراز. (از اقرب الموارد). دراز یا درازپای بزرگ استخوان. (منتهی الارب) ، اسب نجیب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ بَ)
دام گرگ. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). دام برای گرفتن شکار. (از اقرب الموارد) ، ستون یا دیواری که زیر درخت پربار بنا کنند تا بر آن اعتماد کند. ج، رجب. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). بنایی که برای تکیه دادن درخت در زیر آن سازند. (از اقرب الموارد) ، پیوند نخستین انگشت. (ناظم الاطباء) ، حلقوم خر. ج، رواجب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَجْ جَ)
بزرگ و باشکوه. (آنندراج). بزرگ و باشکوه داشته شده. (ناظم الاطباء). باهیبت. بامهابت. مهیب. (فرهنگ فارسی معین). رجبه، هابه و عظمه. (متن اللغه) (اقرب الموارد). نعت مفعولی است از ترجیب. رجوع به ترجیب شود، لقبی و صفتی است ماه رجب را گویند: رجب المرجب. رجوع به معنی قبلی شود، درخت با رجبه و با تکیه گاه. (ناظم الاطباء). درخت پربار ستون نهاده شده به سبب ضعف درخت و کثرت بار آن. (آنندراج). گویند: انا جذیلها المحکک و عذیقها المرجب، رجبه ایشانم که به عقل و فکر من تقویت حاصل می نمایند و از مکروهات نجات می یابند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، ثابت. برقرار. استوار. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود، قربانی شده در ماه رجب. (فرهنگ فارسی معین). رجبه، ذبح النسائک فی رجب. (متن اللغه). رجوع به ترجیب شود
لغت نامه دهخدا
(رَ جَ)
دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاه. سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولات عمده آن غلات و حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رجع
تصویر رجع
بازگشتن، برگشت، برگردیدن از چیزی، و بمعنی سود و منفعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجوب
تصویر رجوب
جمع رجب، ماه های رجب، بزرگداشت ها
فرهنگ لغت هوشیار
صف و قطار، رده، طنابی که جامه و چیزهای دیگر بر بالای آن اندازند، ریسمان بنائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحب
تصویر رحب
فراخ و گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتب
تصویر رتب
جمع رتبه سختی، شدت، درشتی زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجا
تصویر رجا
امید، آبستنی دروغین، امیدواری، چشم داشت، توقع، آروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجد
تصویر رجد
لرزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
شعری که هنگام جنگ در مقام مفاخرت و خود ستائی بخوانند پلیدی و بت پرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجس
تصویر رجس
پلید گردیدن، کار زشت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مقابل زن، وقتی که بالغ شده محتلم گردد یا از وقتی که متولد می شود اطلاق رجل بر آن گردد، به معنای مرد می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجف
تصویر رجف
حرکت دادن، جنبانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجک
تصویر رجک
آروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راب
تصویر راب
شوهر مادر، نا پدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجب
تصویر مرجب
با شکوه بزرگ، با هیبت، با مهابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجو
تصویر رجو
امید داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجب
تصویر مرجب
((مُ رَ جَّ))
بزرگ و با هیبت، قربانی شده در ماه رجب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رعب
تصویر رعب
ترس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عجب
تصویر عجب
شگفت
فرهنگ واژه فارسی سره
نوعی خربزه ی بسیار شیرین محلی که محل کشت اصلی آن لنگرود است
فرهنگ گویش مازندرانی