- رجاح
- کلانسرین: زن، سنگین گرانسنگ زن، پر: آوند
معنی رجاح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فزونی، برتری
سنگین تر شدن
افزونی، فزونی، برتری، فضیلت
اریباندن، برتر دانستن
کرنتگر، کارد پزشک
چربیده، افزون، غالب، فائق، بازگردنده، با آینده
بزغاله، گربه پدرام، بچه شتر بچه گاو، جمع ربح، سودها فروختن، سود خواری کپی نر، بزغاله، شترک لاغر
چوب چاه، سنگی که به ریسمان بندند و در چاه بیاویزند تا اندازه آب را بدانند چاه سنج، سنگ دهوه (دهوه دلو) سنگ دولک سنگی که بر دهوه بندند تا زودتر فرو شود
جمع رجل، مردان، مردان بزرگ
دریای توفنده، رستخیز، جنبنده آواز و صدای کوس و نقاره
برگردنده
دریا، ابر غرنده، شتر بانگ کننده
رجحان، چربیدن ترازو و مایل گردیدن آن
شورش بزرگ، کاسه بزرگ، لشکر گران، تغار از سنگ یا از چوب، بزرگ دنبه
نیزه ساز
شبانگاه آمدن یا رفتن به جائی
می، شبانگاه، جمع ریح، بادها جمع ریح بادها. یا ریاح احشا روماتیسم احشائی. یا ریاح طیاری روماتیسم
زخم و ضرب باشد، زخمها، جراحتها کسی که جراحات را معالجه می کند
هوا
پزشکی که بعضی بیماری ها، آسیب ها و ناهنجاری ها را با بریدن و شکافتن اعضای بدن معالجه می کند
برتر، بهتر، افزون، غالب
رمح ها، نیزه ها، جمع واژۀ رمح
رجل ها، مردها، جمع واژۀ رجل
راجل ها، پیاده ها، جمع واژۀ راجل
شبانگاه، سر شب، اول شب، از وقت زوال تا شب
ریح ها، بادها، هواهای متحرک، جمع واژۀ ریح
کامیاب و پیروز شدن
ناحیه، جمع ارجاء