جدول جو
جدول جو

معنی رجاح - جستجوی لغت در جدول جو

رجاح
کلانسرین: زن، سنگین گرانسنگ زن، پر: آوند
تصویری از رجاح
تصویر رجاح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رجاحه
تصویر رجاحه
فزونی، برتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاحت
تصویر رجاحت
سنگین تر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاحت
تصویر رجاحت
افزونی، فزونی، برتری، فضیلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رجاحت
تصویر رجاحت
((رَ حَ))
فزون آمدن، چربیدن، فزونی، فضیلت، برتری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارجاح
تصویر ارجاح
اریباندن، برتر دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جراح
تصویر جراح
کرنتگر، کارد پزشک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راجح
تصویر راجح
چربیده، افزون، غالب، فائق، بازگردنده، با آینده
فرهنگ لغت هوشیار
بزغاله، گربه پدرام، بچه شتر بچه گاو، جمع ربح، سودها فروختن، سود خواری کپی نر، بزغاله، شترک لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
چوب چاه، سنگی که به ریسمان بندند و در چاه بیاویزند تا اندازه آب را بدانند چاه سنج، سنگ دهوه (دهوه دلو) سنگ دولک سنگی که بر دهوه بندند تا زودتر فرو شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجال
تصویر رجال
جمع رجل، مردان، مردان بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاف
تصویر رجاف
دریای توفنده، رستخیز، جنبنده آواز و صدای کوس و نقاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاع
تصویر رجاع
برگردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاس
تصویر رجاس
دریا، ابر غرنده، شتر بانگ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجوح
تصویر رجوح
رجحان، چربیدن ترازو و مایل گردیدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
شورش بزرگ، کاسه بزرگ، لشکر گران، تغار از سنگ یا از چوب، بزرگ دنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماح
تصویر رماح
نیزه ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواح
تصویر رواح
شبانگاه آمدن یا رفتن به جائی
فرهنگ لغت هوشیار
می، شبانگاه، جمع ریح، بادها جمع ریح بادها. یا ریاح احشا روماتیسم احشائی. یا ریاح طیاری روماتیسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جراح
تصویر جراح
زخم و ضرب باشد، زخمها، جراحتها کسی که جراحات را معالجه می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجاح
تصویر سجاح
هوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جراح
تصویر جراح
پزشکی که بعضی بیماری ها، آسیب ها و ناهنجاری ها را با بریدن و شکافتن اعضای بدن معالجه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راجح
تصویر راجح
برتر، بهتر، افزون، غالب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رماح
تصویر رماح
رمح ها، نیزه ها، جمع واژۀ رمح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رجال
تصویر رجال
رجل ها، مردها، جمع واژۀ رجل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رجال
تصویر رجال
راجل ها، پیاده ها، جمع واژۀ راجل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواح
تصویر رواح
شبانگاه، سر شب، اول شب، از وقت زوال تا شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریاح
تصویر ریاح
ریح ها، بادها، هواهای متحرک، جمع واژۀ ریح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجاح
تصویر نجاح
کامیاب و پیروز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جراح
تصویر جراح
((جِ))
جمع جراحت، زخم ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جراح
تصویر جراح
((جَ رّ))
پزشکی که به علاج بیماری هایی می پردازد که نیاز به شکافتن بدن باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راجح
تصویر راجح
((جِ))
غالب آمده، چربیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رجال
تصویر رجال
((رِ))
جمع رجل، مردان، بزرگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رجاف
تصویر رجاف
((رُ))
آواز و صدای کوس و نقاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رجاء
تصویر رجاء
ناحیه، جمع ارجاء
فرهنگ فارسی معین