گریستن بر مرده و برشمردن نیکوییهای او را. (از اقرب الموارد). گریستن مرده را و ستایش نمودن بر وی و در آن نظم آوردن. (از منتهی الارب) (از آنندراج). مرده ستودن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). مرثیت گفتن. (مصادراللغه زوزنی). رثاء. رثایت. مرثاه. مرثیت. (ناظم الاطباء). و رجوع به رثاء و مرثیت شود، درباره مرده شعر گفتن. (از اقرب الموارد) ، رحمت نمودن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادراللغه زوزنی). مهربانی و لطف ورزیدن. (از اقرب الموارد)
گریستن بر مرده و برشمردن نیکوییهای او را. (از اقرب الموارد). گریستن مرده را و ستایش نمودن بر وی و در آن نظم آوردن. (از منتهی الارب) (از آنندراج). مرده ستودن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). مرثیت گفتن. (مصادراللغه زوزنی). رثاء. رثایت. مرثاه. مرثیت. (ناظم الاطباء). و رجوع به رثاء و مرثیت شود، درباره مرده شعر گفتن. (از اقرب الموارد) ، رحمت نمودن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادراللغه زوزنی). مهربانی و لطف ورزیدن. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ رثه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رثه، بمعنی ردی و بلایه از متاع خانه. (آنندراج). و رجوع به رثه شود، جمع واژۀ رث ّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (دهار). جمع واژۀ رث ّ، بمعنی کهنه و بلایه از رخت خانه و نیزجامۀ کهنه. (آنندراج). و رجوع به رث ّ شود، جمع واژۀ رثیث. (ناظم الاطباء). رجوع به رثیث شود
جَمعِ واژۀ رِثه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ رِثه، بمعنی ردی و بلایه از متاع خانه. (آنندراج). و رجوع به رِثه شود، جَمعِ واژۀ رَث ّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (دهار). جَمعِ واژۀ رَث ّ، بمعنی کهنه و بلایه از رخت خانه و نیزجامۀ کهنه. (آنندراج). و رجوع به رَث ّ شود، جَمعِ واژۀ رثیث. (ناظم الاطباء). رجوع به رثیث شود