جدول جو
جدول جو

معنی رثوثه - جستجوی لغت در جدول جو

رثوثه(رُ ثَ)
بمعانی رثاثه. (منتهی الارب) ، بدحالی. (ناظم الاطباء). و رجوع به رثاثه شود
لغت نامه دهخدا
رثوثه(تَ قَلْ لُ)
کهنه و پوسیده شدن. (از اقرب الموارد). کهنه شدن رسن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به رثاثه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ قَ بَ)
لاغر گردیدن گوشت. (اقرب الموارد) (آنندراج). لاغر شدن گوشت. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، ضعیف و لاغر شدن حیوان: غثّت الشاهغثاثه و غثوثه، عجفت و هزلت. (اقرب الموارد) ، ردی و تباه گشتن حدیث. (اقرب الموارد) (آنندراج). بد شدن سخن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، ریم دار شدن جراحت. (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
کثاثه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). کثث. (منتهی الارب). بسیار بیخ گردیدن ریش و انبوه شدن و کوتاه گردیدن و در هم پیچیدن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، انبوه شدن موی. (از اقرب الموارد). رجوع به کث و کثاثه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ثَ)
کهنگی. پوسیدگی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بدحالی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ قَلْ لُ)
کهنه شدن جامه. (مصادراللغه زوزنی). کهنه و فرسوده شدن. (از اقرب الموارد). کهنه شدن رسن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی) ، ضعیف و سست و خوار گردیدن کسی. (از ناظم الاطباء). رجوع به رثوثه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ثَ)
سرگین. (ناظم الاطباء). سرقین. ج، روث، ارواث. (منتهی الارب). واحد روث است. (از اقرب الموارد) ، کاه ریزۀ گندم که در پرویزن بماند بعد از بیختن گندم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کرانۀ سر بینی، و گویند: فلان یضرب بلسانه روثه انفه، کنایه است از درازی زبان وی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سر قبضۀ شمشیر که متصل انگشت خرد باشد وقت گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، الروثه من العقاب، منقار عقاب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ ثَ)
اسم شهری است در دیار بنی اسد و در شعر شعرای قبیلۀ مذکور از آن یاد شده است. (از معجم البلدان). و رجوع به روثان شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
رثاثه. کهنگی و پوسیدگی. (آنندراج). رجوع به رثاثه شود، بدحالی. (آنندراج). رجوع به رثاثه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رثاثه
تصویر رثاثه
کهنگی، پوسیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثوث
تصویر رثوث
کهنگی، ناخوشی، زشتی، خواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روثه
تصویر روثه
سرگین، کاه ریزه که پس از بیختن گندم در پرویزن بماند، نونک بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثاثه
تصویر رثاثه
((رَ ثَ))
پوسیدگی، بدحالی
فرهنگ فارسی معین