- رثاء
- گریستن بر مرده، گریه کردن، بر مرده، مرده ستای نیکیادی، مویش موییدن گریستن بر مرده، فراگرفتن به یاد سپردن گریه کردن، بر مرده و ذکر نیکیهای او، شعر گقتن در باب مرده و اظهار تاسف مویه گری
معنی رثاء - جستجوی لغت در جدول جو
- رثاء ((رَ))
- گریستن بر مرده، سوک سرود، شعر گفتن برای مرده با تأسف و اندوه، مرده ستایی، مویه گری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ذفزکی ستبرگی
فرخرما
سست دلی
جمع رثمه، ریزه باران ها نرمه باران ها
کهنه پوسیده جمع رثاث
بالاپوش دو تهی، تاژ چادر (خیمه)، شمشیر، کمان، خرد، بیخردی از واژگان دو پهلو، آراینده، زشت کننده، رام، بخشنده، شادابی تازگی جوانی، شید جامه ای که روی جامه دیگر پوشند جبه بالاپوش جمع اردیه. یا ردای نیل آسمان، شب
وسعت عیش، فراوانی رزق، زندگانی راحت، فراخی زندگی فراخزیست، نرمی نرم شدن، باد نرم بزانه (نسیم) فراخی روزی فراوانی نعمت آسانی زندگانی. باد نرم
سازواری، آشتی دادن، بر چسبانگی، درزدوزی درزگیری از ریشه یونانی درزگیر درز دوز رفوگر رفو کننده. پیوستگی اتفاق سازواری سازگاری
آوای بوف آوای کوچ (بوم)
افزونی گوالش
افسونگر، کوهنورد
آب خوشگوار، ریسمان بار چشم نواز، دیدار، آبرو حسن منظر زیبا رویی جمال، دیدار نیکو، چهره صورت، آبرو
به نیکوکاری تظاهر کردن خود را پاکدامن جلوه دادن، دورویی نفاق، (تصوف) ترک اخلاص است در عمل باآنکه غیر خدا را لحاظ کند (کشاف 606: 1)
ریا (در فارسی) ریواس دورویی دو رنگی، نیکنمایی، دو سخنی
فراخ گسترده، فراخ کس
مالدار شدن، توانگری، توانگر شدن، بی نیاز شدن، افزودن (مال و مردم و مانند آن)، بسیار مال گردانیدن، بسیاری مال توانگری
پاداش، برابر، همقدر
اتفاق، پیوستگی، سازگاری
رث ها، لباسهای کهنه، جمع واژۀ رث
باد ملایم که چیزی را تکان ندهد، نسیم
حسن منظر، صورت زیبا، زیبایی، جلوه، جمال
ریسمانی که با آن بار را بر پشت ستور می بستند
کف، کفک کپک، میرنده، خنزرپنزر
خیار چنبر خیار نیشابوری از گیاهان خیار چنبر خیار نیشابوری یا قثاء الحمار. سیماهنگ یا قثاء بری. سیماهنگ. یا قثاء هندی. فلوس
ناحیه، جمع ارجاء