- ربیعی
- بهاری، خانه بهاری بهارمان منسوب به ربیع بهاری قصیده ربیعی
معنی ربیعی - جستجوی لغت در جدول جو
- ربیعی
- بهاری، مربوط به بهار، ویژگی زراعتی که حاصل آن در فصل بهار به دست می آید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرشتین، نیادی، بهنجار
چهار مصراع شعر که در مصراع اول و دوم چهارم آن با قیافه و بوزن لاحول و لاقوه الا بالله باشد اگر به این وزن نباشد آنرا دوبیتی گویند
سنگ زور آزمای
مربوط به طبیعت، ذاتی، فطری، در فلسفه کسی که هر چیز را به طبیعت نسبت دهد، هر یک از طبیعیون، معتقد به اصالت ماده، طبایعی، عادی و معمولی مثلاً رفتار طبیعی، منسوخ، از رشته های دورۀ متوسطه در نظام آموزشی قدیم، مقابل مصنوعی، آنچه ساختۀ دست انسان نیست
آنچه از چهار جزء تشکیل شده باشد، چهارتایی، در علوم ادبی شعری متشکل از چهار مصراع که مصراع اول و دوم و چهارم آن هم قافیه و بر وزن «لا حول و لا قوه الا بالله» باشد و ممکن است مصراع سوم آن نیز با دیگر مصراع ها هم قافیه باشد، برای مثال خط یافته بر دایرۀ حسن تو راه / یا مور احاطه کرده بر خرمن ماه ی یا دود دلم چشمۀ خود کرده سیاه / لا حول و لا قوه الا بالله، اگر به این وزن نباشد آن را دوبیتی می گویند
عملی، سرشتی، خلقی، صناعی، ذاتی
شعری دارای چهار مصراع که مصراع های اول و دوم و چهارم هم قافیه و بر وزن «لاحول ولا قوه الابالله» باشند
((طَ))
فرهنگ فارسی معین
منسوب به طبیعت، فطری، ذاتی، عالم علم طبیعی، کسی که امور جهان را به طبیعت نسبت می دهد و به خدا اعتقادی ندارد
Natural, Spontaneous
естественный , спонтанный
natürlich, spontan
природний , спонтанний
naturalny, spontaniczny
natural, espontâneo
naturale, spontaneo
natural, espontáneo
naturel, spontané
natuurlijk, spontaan
प्राकृतिक , स्वाभाविक
alami, spontan
طبيعيٌّ , عفويٌّ
자연의 , 자발적인
טבעי , ספונטני
自然的 , 自发的
自然の , 自発的な
doğal, doğaçlama
asili, ya kujitokeza
ธรรมชาติ , ตามธรรมชาติ
প্রাকৃতিক , স্বতঃস্ফূর্ত
قدرتی , خودبخود