- ربیب
- پسر اندر فرزندان از شوی پیشین ناپسری، پرورده، پیمان سپرده، گوسپند خانگی، بره خانگی، پادشاه پسر زوجه شخص از شوهر سابق وی پسر زن پسر اندر، شوهر مادر
معنی ربیب - جستجوی لغت در جدول جو
- ربیب ((رَ))
- پسر زن از شوهر پیشین
- ربیب
- پسری که زوجۀ شخص از شوهر سابق خود داشته باشد، ناپسری، پسراندر، پرورده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرستار کودک، دایه
سخت سیاه، انگور سیاه شاه انگور، رنگیده موی پیری که موی سر و رو را رنگ کرده نوعی انگور سیاه طائفی که از بهترین اقسام انگور است
نوعی انگور سیاه، پیرمردی که موی سر و ریش خود را با خضاب سیاه کند، بسیار سیاه
نام نخستین ماه سال عبری که سپس نیسان نامگذاری شده
پزشک
هماورد، همرزم
دختر زوجه شخص از شوهر سابق وی دختر زن دختراندر، دختر شوهر از زوجه دیگر دختر اندر، دایه پرستار کودک جمع ربائب (ربایب)
نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور میباشد
گربه، سرگین غلتان
شوریده مغز گول، خرمانک خوراکی که از خرما و روغن سازند
بهار، بهارگاه، فصلی از چهار فصل سال
پرهیزگار، پارسای ترسا، بسته، غوره خرما
دلیر، خوشه پر، کار سخت، آسیب سخت، راک (قوچ) پر گوشت
زیرک، دانا، کاردان ویژه کار
پالان بزرگ پالان ستبر
باز داشته
پرورده، عهد و پیمان داده
ربیئه دیده بان دیده بان لشکر
ناپسری، گله گاو پدرام، جمع رب، جبه ها شیره ها خداوند صاحب مالک، مخدوم، خدا پروردگار جمع ارباب
جای وسیع
رغبت کننده، فراخ، درون، مرد بسیار خوار
ترسیده بیمزده بیمناک هراسان، فربه پر چربی، کوتاه
تر و تازه
نشانده چون نگین در انگشتری، سوار، همسوار دو ترکه، کرد پاره ای از زمین که کناره های آن را بلند کرده در آن سبزی کارند کشتزار، رده کویک (خرما بن) برخی از واژه نامه ها رکیب را دگر گشته (اماله) (رکاب) دانند: وهنگ گور گیاه از گیاهان حلقه مانندی از فلز (آهن نقره طلا) که در دو طرف زین مرکوب آویزند و بهنگام سواری پنجه های پا را در آن کنند جمع رکب، قسمتی از ماشین (اتومبیل سواری اتوبوس و غیره) که مسافران هنگام سوار شدن و پیاده شدن پابر آن گذارند، شتر سواری و مرکوب (جمع رکایب رکائب)، پیاله هشت پهلو، جام شراب مدور، نوعی حلقه طناب که پاها را در آن کنند و ضمن لغزاندن آن حلقه ها برروی طناب ثابت صعود نماید. سوار راکب، آنکه با دیگری بر یک مرکب سوار باشند. گور گیاه
نگهبان، حارس، حافظ، پاسبان
مویز، کشمش