جدول جو
جدول جو

معنی ربیب - جستجوی لغت در جدول جو

ربیب
پسری که زوجۀ شخص از شوهر سابق خود داشته باشد، ناپسری، پسراندر، پرورده
تصویری از ربیب
تصویر ربیب
فرهنگ فارسی عمید
ربیب
(رَ)
پرورده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : افاضل و اماثل جهان رضیع احسان و ربیب انعام ایشان شده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 240). امیر ابونصر... ربیب دولت و شیخ مملکت بود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 240) ، عهد و پیمان داده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). معاهد و اهل میثاق. (ناظم الاطباء) ، پادشاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پسرزن. ج، اربّاء. (دهار) (زمخشری) ، پسر زن مرد از غیر او. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پسری که آنرا زن از شوهر دیگر آورده باشد. (آنندراج). پسر که آنرا زن از شوهر سابق آورده باشد، پس آن کودک این شوهر حال را ربیب باشد. (غیاث اللغات). پسراندر. (زمخشری) (دهار) (فرهنگ فارسی معین). پسر زوجه شخص از شوهر سابق. (فرهنگ فارسی معین). پسندر. ناپسری. (یادداشت مرحوم دهخدا). پسر زن مرد از شوهر دیگر که بفارسی پس آورده گویند. (ناظم الاطباء) ، پسر شوهر. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، شوهر مادر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). ناپدری. (یادداشت مرحوم دهخدا). ج، اربّاء، اربّه. (ناظم الاطباء) ، نادختری. دختندر. دختر زن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
ربیب
(رَ)
نام جد حسین بن ابراهیم محدث. (منتهی الارب) (آنندراج) ، از اعلام است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ربیب
پسر اندر فرزندان از شوی پیشین ناپسری، پرورده، پیمان سپرده، گوسپند خانگی، بره خانگی، پادشاه پسر زوجه شخص از شوهر سابق وی پسر زن پسر اندر، شوهر مادر
فرهنگ لغت هوشیار
ربیب
((رَ))
پسر زن از شوهر پیشین
تصویری از ربیب
تصویر ربیب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حبیب
تصویر حبیب
(پسرانه)
دوست، یار، معشوق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لبیب
تصویر لبیب
(پسرانه)
عاقل، خردمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ربیع
تصویر ربیع
(پسرانه)
بهار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رباب
تصویر رباب
(دخترانه)
نام سازی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غربیب
تصویر غربیب
نوعی انگور سیاه، پیرمردی که موی سر و ریش خود را با خضاب سیاه کند، بسیار سیاه
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
پروردن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). پروردن کودک را تا بالغ گردد، خوشبو کردن روغن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
دختر زن از شوهر دیگر. ج، ربایب. (از مهذب الاسماء). دختر زن. (ترجمان جرجانی ص 51) (از اقرب الموارد). دختر زن که آنرا زن از شوهر سابق همراه آورده باشد. (غیاث اللغات). دختر زن مرد از غیر او. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دختراندر. (دهار) (فرهنگ فارسی معین). دختر پس آورد و دختر زن. (ناظم الاطباء). دختندر. نادختری. دختر زن از شوهر پیش نسبت به شوهر کنونی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، دایه و آنچه بجای او باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دایه. پرستار کودک. ج، ربایب. (فرهنگ فارسی معین) ، گوسپند خانگی جهت شیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). گوسفند دوشاب که در خانه دارند. (دهار) ، برۀ در خانه پرورده. ج، ربائب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، زن مرد در صورتی که او را از شوهر پیشین پسری باشد. (از اقرب الموارد) ، دختر شوهر از زوجه دیگر. دختراندر
لغت نامه دهخدا
(غِ)
صاحب الحلل السندسیه گوید: وی شاعر مردم طلیطله بود و وی را بسیار دوست میداشتند و در قیام این شهر به مخالفت حکم بن هشام (متوفی 206 هجری قمری) به رهبری عبیده بن حمید، این شاعر یکی از محرکان مردم طلیطله به انقلاب بود. رجوع به کتاب مذکور چ 1936م. ج 1 ص 457 شود
ابوالحسن غربیب بن خلف بن قاسم الخطیب القیسی المجریطی نزیل ’مالقه’. از اهل علم بود و دارای تصنیفی است. (از الحلل السندسیه چ 1936م. ج 1 ص 457)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ربیس
تصویر ربیس
دلیر، خوشه پر، کار سخت، آسیب سخت، راک (قوچ) پر گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیز
تصویر ربیز
زیرک، دانا، کاردان ویژه کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیخ
تصویر ربیخ
پالان بزرگ پالان ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیث
تصویر ربیث
باز داشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیع
تصویر ربیع
بهار، بهارگاه، فصلی از چهار فصل سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیت
تصویر ربیت
پرورده، عهد و پیمان داده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیء
تصویر ربیء
ربیئه دیده بان دیده بان لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
ناپسری، گله گاو پدرام، جمع رب، جبه ها شیره ها خداوند صاحب مالک، مخدوم، خدا پروردگار جمع ارباب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحیب
تصویر رحیب
جای وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیط
تصویر ربیط
پرهیزگار، پارسای ترسا، بسته، غوره خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابیب
تصویر ابیب
نام نخستین ماه سال عبری که سپس نیسان نامگذاری شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیک
تصویر ربیک
شوریده مغز گول، خرمانک خوراکی که از خرما و روغن سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیه
تصویر ربیه
گربه، سرگین غلتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رباب
تصویر رباب
نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
دختر زوجه شخص از شوهر سابق وی دختر زن دختراندر، دختر شوهر از زوجه دیگر دختر اندر، دایه پرستار کودک جمع ربائب (ربایب)
فرهنگ لغت هوشیار
سخت سیاه، انگور سیاه شاه انگور، رنگیده موی پیری که موی سر و رو را رنگ کرده نوعی انگور سیاه طائفی که از بهترین اقسام انگور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیبه
تصویر ربیبه
پرستار کودک، دایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغیب
تصویر رغیب
رغبت کننده، فراخ، درون، مرد بسیار خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غربیب
تصویر غربیب
((غِ بِ))
نوعی انگور سیاه طائفی که از بهترین اقسام انگور است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربیبه
تصویر ربیبه
((رَ بَ یا بِ))
دختر زن از شوهر سابق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
هماورد، همرزم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طبیب
تصویر طبیب
پزشک
فرهنگ واژه فارسی سره