- ربق
- ریسمان بند، گوشه، دسته دسته چیزی
معنی ربق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افسار، بند ریسمان، رشته گره دار حلقه (از طناب و مانند آن)، بند رشته رشته گره دار، بند گردن، یا ربقه اطاعت بند فرمانبرداری
حلقۀ طناب، گره ریسمان، رشتۀ گره دار، حلقۀ رسن که بر گردن ستور می بندند
پلخم از گیاهان آبگیر تالابه گیاهی است از تیره آلاله ها دارای برگهای دراز و ساقه کوتاه با گلهای پنج برگ و سرخ کمرنگ و بیخ دراز مانند پیاز و ریشه های باریک. طعم آن تلخ است و انواع بسیاردارد که مهمترین آنها دو نوع سیاه و سفید است
گیاهی از خانوادۀ آلاله با برگ های دراز، ساقۀ کوتاه، گل های پنج برگ و سرخ کم رنگ، ریشۀ باریک و شبیه پیاز و طعم تلخ
تره فروشی، میفروشی
پارسی تازی گشته کربه کلبه یاخته (حجره) خانه کوچک کلبه، حجره دکان
((خَ بَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است از تیره آلاله ها، دارای برگ های دراز و ساقه کوتاه، با گل های پنج برگ و سرخ کم رنگ و بیخ دراز مانند پیاز و ریشه های باریک، طعم آن تلخ است و انواع بسیار دارد که مهمترین آن ها دو نوع سیاه و سفید است
افسار فرمانبرداری افسار بندگی
گریخته، گریزنده
آبک، سیماب
درخش، کهربا، روشنایی
برپایه، بر پایه، تال، ترینان
روزی
چهارک
پیوستگی، پیوند
روشنی میباشد که آنرا بفارسی درخش گویند، آذرخش، صاعقه
ارتقا یابنده
گل گاو چشم از گیاهان
نفع و سود که از تجارت حاصل میاید، منفعت، سودی که از قمار بدست می آید
طلایه گردیدن و دیده بانی کردن سودی که وام دهنده بابت طلب خود بگیرد
پرورش یافتن در بر کسی پروردگار من، خدایا، الهی، ای خدای من
مونث رب زن خدا بت مادینه مونث رب بتی که بصورت زن ساخته شده
پشته و بلندی، نفس بلند
نیاز مجتهد یهود مفتنی یهودان
درخت راج
درآمیختن، پختن خرمانک (ربیکه)، در گل انداختن شوریدگی کار کار شوریدگی، سستی ترفند (حیله)
سیرابی، خاک نرم، آرام کردن، پای فشردن تباهکار فراخزیستی
انتظار کشیدن چهار یک چیزی، یک چهارم، ربع دانگ
بربستن، رابطه، بستگی، وابستگی، ارتباط
باره بارو، گرداگرد پیرامون شهر، آغل سر پناه، اندرونه روده، همسر، جایباش میانه میانه چیزی، بنیاد بنلاد، همسر، درخت انبوه پر برگ زن همسر مرد جایگاه گوسفند، محل سکنای طایفه، حصار قلعه باره، برج بارو، پیرامون شهر گرداگرد، روده، آنچه که در اندرون شکم باشد (سوای دل)، رسن پالان که بجانب زمین باشد جمع ارباض