جدول جو
جدول جو

معنی رباعات - جستجوی لغت در جدول جو

رباعات
(رَ)
جمع واژۀ رباعه، در معنی شأن و حال خوبی که مرد داشته باشد. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
رباعات
(رِ)
جمع واژۀ رباعه. (از متن اللغه). رجوع به رباعه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مباهات
تصویر مباهات
فخر کردن، نازیدن به کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لباسات
تصویر لباسات
مکر، حیله، جمع واژۀ لباس، حیله گری ها برای مثال سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن / پند را باز ندانی ز لباسات و فریب (ناصرخسرو - ۵۲۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبالات
تصویر مبالات
اهتمام، توجه، اعتنا، در امری فکر و اندیشه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رباعیات
تصویر رباعیات
رباعی، آنچه از چهار جزء تشکیل شده باشد، چهارتایی، در علوم ادبی شعری متشکل از چهار مصراع که مصراع اول و دوم و چهارم آن هم قافیه و بر وزن «لا حول و لا قوه الا بالله» باشد و ممکن است مصراع سوم آن نیز با دیگر مصراع ها هم قافیه باشد
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
جمع واژۀ رباط. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (متن اللغه). ورجوع به رباط در معنی سلسلۀ اعصاب شود، (اصطلاح منطق) در نزد اهل منطق حروف معانی نحوی ها باشد، و بعضی رباطات را ادوات گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). روابط، رشته ها و زههایی که قدما معتقد بودند ستارگان بوسیلۀ آنها به آفتاب آویخته اند. رجوع به التفهیم ص 139 شود، احکامیان هند رطوبت و یبوست هوا را به منازل قمر نسبت دهند و آن منازل را به شش رباط قسمت کنند. رباط اول: جهد، شرطین، شوله، طرفه، قلب و مقدم. رباط دوم: سعد و اخبیه، بطین، زیره، مؤخر، نعایم، اکلیل و نژه. رباطسوم: بلده، ثریا، ذراع، شوله و صرفه. رباط چهارم: دبران، سعود، ذابح، عوا، غفر و هقعه. رباط پنجم: بلع، هنعه. رباط ششم: رشاسماک. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
جمع واژۀ ربعه، و آن شاذ است. (منتهی الارب). جمع واژۀ ربعه. خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها. (ناظم الاطباء). ربعات و ربعات قوم، منازل ایشان. (از اقرب الموارد) ، حالتهای نیکو: هم علی ربعاتهم، ایشان بر حالت نیکویند یا بر امری هستند که بودند. (منتهی الارب). طریقه. شأن. حالت. وضع خوش. (ناظم الاطباء). ربعات. ربعه. (اقرب الموارد). و رجوع به ربعات و ربعه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ بَ)
ربعات. حالتهای نیکو. (از منتهی الارب). طریقه. شأن. حالت. وضع خوش. (ناظم الاطباء). و رجوع به ربعات شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ زَ دَ)
چهارتایی. انجمن های چهارتایی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمع واژۀ رباعیه، بمعنی چهار دندان که میان دندان ثنایا و انیاب باشد. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از منتخب اللغات) (از غیاث اللغات). چهار دندان که از پس ثنایا بود. (مهذب الاسماء) ، جمع واژۀ رباعیه، بمعنی حیوانی که دندانهای رباعی را افکنده باشد. (از متن اللغه) ، جمع واژۀ رباع. (منتهی الارب). رجوع به مفردهای کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ عی یا)
شعرهای دوبیتی. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رباعی. رجوع به رباعی شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
دهستان رباطات، شامل تمام بخش خرانق شهرستان یزد میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). رجوع به خرانق و جغرافیای سیاسی کیهان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جماعات
تصویر جماعات
جمع جماعت
فرهنگ لغت هوشیار
گزاره ها تعبیر کردن (کلام خواب و جز آن) شرح دادن، تکلم کردن، تعبیر شرح، تکلم، طرز بیان طریقه ادای سخن، انشا، مجموع چند جمله به هم پیوسته جمع عبارات. یا به عبارت دیگر 0 به عبارت اخری. یا فن عبارت. باری ارمینیاس. یکی از بخشهای علوم منطقیه. یا عبارت بودن از. شامل بودن متضمن بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیاعات
تصویر ضیاعات
زمین های کشاورزی کشتزاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبیعات
تصویر طبیعات
جمع طبیعت، نهاد ها خویها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صناعت صنعتها. یا صناعات خمس (پنجگانه) اقسام پنجگانه ای که به اعتبار ماده صغری و کبری در قیاس آیند و عبارتند از: برهان جدال خطابه شعر مغالطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبادات
تصویر عبادات
جمع عباده، نیایش ها ستایش ها جمع عبادت پرستشها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبالات
تصویر قبالات
جمع قباله، تزدگان نورده ها جمع قباله
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده ترفند، چاپلوسی (در غیاث اللغات این واژه رمن لباس دانسته شده و برابر است با جامه ها و به، چاپلوسی) مکر حیله: سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب. (ناصر خسرو. 42)، تملق چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راضعات
تصویر راضعات
جمع راضعه، دایگان جمع راضعه دایگان مرضعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباعیات
تصویر سباعیات
جمع سباعیه، هفت پاره ها مونث سباعی جمع سباعیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسالات
تصویر رسالات
جمع رساله، پیام ها نامه ها جمع رسالت (رساله) پیامها جمع رساله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعادات
تصویر رعادات
اژدر ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجوعات
تصویر رجوعات
جمع رجوع: (اداره رجوعات تجارتی و محاکمات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجالات
تصویر رجالات
جمع رجل، مردان پیادگان جمع رجل مردان
فرهنگ لغت هوشیار
چهار تایی مونث رباعی، چهار دندان که میان ثنایا و انیاب باشد، جمع رباعیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجاعات
تصویر ارجاعات
واگذاشته ها فرستاده ها، جمع ارجاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربعات
تصویر ربعات
خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها، حالت نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رباطات
تصویر رباطات
جمع رباط، کاروانسرا خوانگاه ها جمع رباط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رباعیات
تصویر رباعیات
چهار دندان انسان بین دندانهای ثنایا و انیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبادات
تصویر مبادات
آشکار کردن، ظاهر کردن دشمنی، ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رباعیات
تصویر رباعیات
((رُ یّ))
جمع رباعیه (رباعی)، اشعار چهار مصراعی، دندان های اربعه انسان بین ثنایا و انیاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسالات
تصویر رسالات
ماتیکان ها
فرهنگ واژه فارسی سره