- رباخوار
- سود خوار، زیادتی خوار، کسی که در داد و ستد ربا میگیرد
معنی رباخوار - جستجوی لغت در جدول جو
- رباخوار
- کسی که سود پول می گیرد، نزول خور
- رباخوار ((رِ. خا))
- نزول خور، آن که ربا خورد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندوخا آنکه ربا خورد نزول خور
جایی از رود یا نهر یا حوض که از آن آب توان برداشت و خورد آبشخوار مشرب منهل آبخور، ظرف آبخوری، منزل مقام موطن، نصیب قسمت، سرنوشت
آنکه ربا خورد نزول خور
اندوخش عمل و شغل ربا خوار
چراگاه، مرتع
میخواره باده گساری میخواره می پرست. میخواره می پرست. میخواره می پرست
خواربار، مواد اولیه برای تهیۀ خوراک انسان
ویژگی آجری که در آب خیسانیده باشند تا گرد آن گرفته شود
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، سبزه زار، چرام، مسارح، چراجای، چرامین، چراخور برای مثال چراخوار شد مرگ و ما چون چرا / به جان خوردنش نیست چون و چرا (اسدی - ۴۰۱)
شکم بنده، مفتخوار
گیاه خوار: خورد مر گیاخوار را آدمی در آردش در پیکر مردمی، علفزار کشتزار چراگاه: آنجا زمستان سخت باشد در شهر شدندی و تابستان بصحرا و گیاخوار ها جای گرفتندی
گیاه خوار، هر جانوری که انرژی مورد نیاز خود را با مصرف گیاهان به دست آورد، خورندۀ گیاه، علف خوار
باز مانده آب در ظرفی که از آن آب خورده باشند سوء ر بشخور پیش خور
آشامنده آب
شریک
فراخ و نرم رو، اسب لایق راه
ویژگی اسب یا استر خوش راه و تندرو
مشکل، دشوار، ناهموار، غلیظ
تندرو، رهوار
باقی ماندۀ آب در ظرفی که از آن آب خورده باشند، پیش خوار، پیش خور