جدول جو
جدول جو

معنی ربائب - جستجوی لغت در جدول جو

ربائب
جمع ربیبه، دایگان پرورندگان دختر زوجه شخص از شوهر سابق وی دختر زن دختراندر، دختر شوهر از زوجه دیگر دختر اندر، دایه پرستار کودک جمع ربائب (ربایب)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دختر زوجه شخص از شوهر سابق وی دختر زن دختراندر، دختر شوهر از زوجه دیگر دختر اندر، دایه پرستار کودک جمع ربائب (ربایب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغائب
تصویر رغائب
چیزهای مرغوب، عطاهای نفیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکائب
تصویر رکائب
شتران سواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبائب
تصویر سبائب
جمع سبیبه، جامه های بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبائب
تصویر خبائب
پاره پاره، تکه تکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبائب
تصویر هبائب
هبایب در فارسی پاره پاره دریده: جامه پاره پاره شده دریده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبائب
تصویر هبائب
((هَ ئِ))
پاره پاره شده (ثوب)، دریده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربایب
تصویر ربایب
پرورش یافتگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رباب
تصویر رباب
(دخترانه)
نام سازی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رباب
تصویر رباب
نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رائب
تصویر رائب
سرگشته، شوریده عقل، سست، گران جسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رباب
تصویر رباب
((رَ))
ابر، ابرسفید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رباب
تصویر رباب
((رَ یا رُ))
از آلات موسیقی زهی، مانند طنبور که با دست یا آرشه نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر و در قدیم دارای دو سیم بوده و آن را با کشیدن کمانه یا آرشه می نواخته اند، رواوه، ابر سفید
فرهنگ فارسی عمید