جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رباب

رباب

رباب
از آلات موسیقی زهی، مانند طنبور که با دست یا آرشه نواخته می شود
رباب
فرهنگ فارسی معین

رباب

رباب
از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر و در قدیم دارای دو سیم بوده و آن را با کشیدن کمانه یا آرشه می نواخته اند، رواوه، ابر سفید
فرهنگ فارسی عمید

رباب

رباب
عود. (منتهی الارب) (لغت نامه مقامات حریری). نام یکی از سازها باشد. (فرهنگ سروری). ونج. (منتهی الارب). سازی است که نوازند و آن طنبورمانندی است بزرگ و دستۀ کوتاهی دارد و بر روی آن بجای چوب، پوست آهو کشیده شده. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی متعلق بکتاب خانه مؤلف) (از برهان) (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء). آلت لهوی است که آن رانوازند. (از اقرب الموارد). و رجوع به رَباب شود، آغاز جوانی: رباب الشباب، آغاز جوانی. (از متن اللغه) ، جَمعِ واژۀ رُبی، آن نادر است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ ربی، آن نادر و بکسرْ قلیل است. (از متن اللغه). رجوع به ربی شود
لغت نامه دهخدا

رباب

رباب
موضعی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از متن اللغه). زمینی است میان دیار بنی عامر و بلحارث بن کعب، گفته شده رباب در دیار بنی عامر در منتهاالیه میل بیشه در وادی های نجد است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

رباب

رباب
پنج قبیله از عرب که یکی شده اند. (منتهی الارب) (آنندراج). و هم ضَبّه، عدی، ثَور، عِکْل و تَیْم، و انما سموا بذلک لأنهم غمسوا ایدیهم فی رُب ّ و تحالفوعلیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ضبه و تیم و عدی و عکل و ثور که دستهای خویش را در رب فروبردند و برآن هم عهد و همسوگند شدند. و نسبت به آنان رُبّی از نظر بازگشت به یکی ِ آن. (از متن اللغه). قبایل ضبه، زیرا آنان دستهایشان را در رب فروبردند و هم پیمان شدند، و نسبت به آنها رُبی است زیرا یکی ِ آنها رُبّی است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رباب

رباب
بنت امروءالقیس کلابیه و مادر عبدالله بن حسین و بروایاتی مادر فرزند شش ماهۀ امام حسین معروف به علی اصغر که در کربلا به تیر حرمله شهید شد. حضرت حسین به این خاتون علاقۀ خاصی داشت. پدر وی امرءالقیس در عهد خلیفۀ ثانی به اسلام مشرف شد. رباب پس از شهادت امام حسین بااینکه خواستگاران زیادی داشت شوهر اختیار نکرد. او دارای طبع شعر بود و دو بیت زیر او راست:
ان الذی کان نوراً یستضاء به
بکربلاء قتیل غیرمدفون
سبط النبی ّ جزاک الله صالحه
عنا و طینت حسران الموازین.
(از قاموس الاعلام ترکی).
و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 61 شود
بنت ایاد بن معد، و زن مضربن نزار سرسلسلۀ قبیلۀ مضر که از قبیله های نامی عرب بود. رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 287 شود
یکی از گویندگان زنان عرب و زن و دخترعموی شاعر نامدار اقشیر اسدی بود. (از قاموس الاعلام ترکی)
معشوقه و سپس زن خداش بن حابس تمیمی بود. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

رباب

رباب
جماعت. (اقرب الموارد). جماعت کثیر یا ده هزار. (منتهی الارب). رجوع به رب شود، از اسمای مردان است. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا