- راکع
- خم شونده، رکوع کننده
معنی راکع - جستجوی لغت در جدول جو
- راکع
- رکوع کننده، خم شونده، سرفرودآورنده، فروتنی کننده
- راکع ((کِ))
- رکوع کننده، فروتنی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز دارنده
باز گردنده، برگشت کننده
چرا کننده، چرنده
چهارم:) در درجه رابع قرار دارد . (، چهارم بار بچهارم رابعا. چهارم، چهارمین بار
بازی کننده، تکان دهنده
کسیکه که میل می کند و تیکه مینماید
دواننده اسوار اسپدوان
ثابت و بر جای از هر چیزی، ایستاده مقابل جاری
افرازی است که در بازی تنیس بدست میگیرد و توپ را با آن میزنند
سوار بر اسب یا شتر
پینه دوز
شگفتی زای، رویا، رسا بالنده نمو کننده، رسا: نظم رایع، شگفتی آور، زیبا
بالنده نمو کننده، رسا: نظم رایع، شگفتی آور، زیبا
بردارنده، بلند کننده، فرازنده
زفت، ناکس، گدا، زن پر شیر شیر خوار، بخیل خسیس
بیگانه مرد، آواره
آرام و ثابت و بی حرکت، هر چیز به جا مانده و ایستاده در یک جا مانند آب ایستاده که جاری و روان نباشد
سوار، سوار بر اسب یا شتر
وسیله ای که در بازی تنیس و پینگ پونگ به دست می گیرند و با آن به توپ ضربه می زنند
نوعی موشک
نوعی موشک
آنچه در آن اثر بوی خوش باشد،
مانع، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، ناهی، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع
مانع، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، ناهی، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع
بردارنده، بلند کننده، بالا برنده
تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی
از نام های خداوند
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زبان گیر، منهی، آیشنه، ایشه، هرکاره، راید، متجسّس، خبرکش
تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی
از نام های خداوند
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زبان گیر، منهی، آیشنه، ایشه، هرکاره، راید، متجسّس، خبرکش
((کِ))
فرهنگ فارسی معین
ابزاری به شکل یک صفحه توری گرد مسطح دارای دسته بلند که در بازی تنیس مورد استفاده قرار می گیرد، موشک