جدول جو
جدول جو

معنی راهگیر - جستجوی لغت در جدول جو

راهگیر
(فُ مَ دَ / دِ)
رونده، بجانب محلی روان شونده، راهی شونده، رو بجانبی آورنده، راهرو و سالک، (ناظم الاطباء)، راهگرای، راهسنج، (بهار عجم)، مسافر و سیاح، (ناظم الاطباء)، مسافر، (آنندراج)، پیچندۀ راه و تیزرونده، (رشیدی) :
عزم را چند روزه ره بکمین
راهگیر قضا فرستادی،
خاقانی،
، قطاع الطریق، (آنندراج)، راهزن، (فرهنگ نظام)، راه بند:
آگهیش نه که شود راهگیر
دورۀ این گنبد روباه گیر،
نظامی،
چو نظم گزارش بود راهگیر
غلط کردن ره بود ناگزیر،
نظامی
لغت نامه دهخدا
راهگیر
راهرو مسافر، راهزن قاطع طریق
تصویری از راهگیر
تصویر راهگیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهمیر
تصویر شاهمیر
(پسرانه)
امیر شاه، شاه (فارسی) + میر (عربی)، نام برادر میرک بیگ وزیر شاه اسماعیل صفوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راه گیر
تصویر راه گیر
کسی که سر راه مردم را می گیرد، راه گیرنده، راهزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهگذر
تصویر راهگذر
کسی که از راهی گذر می کند، آنکه از راهی عبور می کند، عابر، مسافر، راه گذر، راهی که از آن گذر می کنند، راه عبور، راه و گذرگاه، معبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
راه گیرنده، کسی که سر راه مردم را بگیرد، راهزن
مسافر
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی نورد، سائح، جهانگرد، گیتی خرام، سیّاح، توریست، جهان نورد
فرهنگ فارسی عمید
(گُ ذَ)
رهگذر. گذرنده از راه. عابر. که از راه بگذرد. که از راه عبور کند. عابر سبیل: چون باسترآباد رسید مردی را دید، راهگذاری گفت از کجا می آیی ؟ (تاریخ طبرستان) ، مسافر. (ناظم الاطباء) ، ابن سبیل. (یادداشت مؤلف). کسی که متمول است ولی در غربت بعلتی تهی دست و فقیر میشود، معبر و طریق و راه و گذرگاه. (ناظم الاطباء). رهگذر. محل عبور: چون از مکه بشام روی، راهگذر بدین شهر سدوم باشد. (ترجمه تاریخ طبری). و این راهگذری است معروف... (ترجمه تاریخ طبری).
از لب جیحون تا دجله ز بسیار سپاه
چون ره مورچگان است همه راهگذر.
فرخی.
خرپشته زده ایمن نشسته و آنهم خطا بود که بر راهگذر سیل بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 261).
تو هیچ کسی ورده شعر و پدرت هم
من وصف شما گفتم و در راهگذر ماند.
سوزنی.
دی جانب زرغون بیکی راهگذر بر
افتاد دو چشمم بیکی طرفه پسر بر.
سوزنی.
درویشی بر راهگذر ایشان بود. (انیس الطالبین ص 201).
آن چه شعله است کزآن راهگذر می آید
یا چه برقیست که دایم بنظر می آید.
ملک الشعراء بهار.
ترعه، راهگذر آب سوی نشیب. (دهار). حلقوم، راهگذر نفس. (یادداشت مؤلف). شرج، راهگذر آب. (دهار). مسیل، راهگذر آب به نشیب. راهگذر سیل. (دهار). معبر، راهگذر. (یادداشت مؤلف). مجاز، راهگذر. ناصر، راهگذر بسوی وادی. نشج، راهگذر آب. نواشغ، راهگذرهای آب در وادی. (منتهی الارب) ، راهنما، درۀ تنگ در میان دو کوه. (ناظم الاطباء). رهگذر، نای و حلقوم. (ناظم الاطباء). راهگذار، راهنما. (ناظم الاطباء). راهگذار، سرگذشت. (ناظم الاطباء). راهگذار، سوغاتی که مسافر از راه آورد. (ناظم الاطباء). راهگذار، عبور. گذر. گذار: پیش از آن که بحاکم رسند راهگذر ایشان بر حمام در آهنین بود. (انیس الطالبین ص 186).
- راهگذر کردن، عبور کردن. گذر کردن. گذشتن:
یک شب از نوبهار وقت سحر
باد بر باغ کرد راهگذر.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
تصویری از گاهگیر
تصویر گاهگیر
سرکش (اسب) حرون، متلون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
سیاح مسافر، راهزن قاطع الطریق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه گیر
تصویر راه گیر
راه رو، مسافر، راهزن، قاطع طریق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
((رَ))
مسافر، سیاح، راهزن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راه بر
تصویر راه بر
مدیر
فرهنگ واژه فارسی سره
رونده، رهسپار، رهگذر، عابر، گذرنده، شارع، کوچه، گذرگاه، معبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
المعترض
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
Interceptor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
intercepteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
перехватчик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
妨害機
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
روکنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
আড়িপাতা যন্ত্র
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
ตัวสกัดกั้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
kisahihi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
önleyici
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
요격기
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
pemintas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
מַיִרְט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
Abfangjäger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
अवरोधक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
onderschepper
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
interceptor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
intercettore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
拦截器
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
przechwytujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
перехоплювач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رهگیر
تصویر رهگیر
interceptador
دیکشنری فارسی به پرتغالی