جدول جو
جدول جو

معنی راهگیر

راهگیر
(فُ مَ دَ / دِ)
رونده، بجانب محلی روان شونده، راهی شونده، رو بجانبی آورنده، راهرو و سالک، (ناظم الاطباء)، راهگرای، راهسنج، (بهار عجم)، مسافر و سیاح، (ناظم الاطباء)، مسافر، (آنندراج)، پیچندۀ راه و تیزرونده، (رشیدی) :
عزم را چند روزه ره بکمین
راهگیر قضا فرستادی،
خاقانی،
، قطاع الطریق، (آنندراج)، راهزن، (فرهنگ نظام)، راه بند:
آگهیش نه که شود راهگیر
دورۀ این گنبد روباه گیر،
نظامی،
چو نظم گزارش بود راهگیر
غلط کردن ره بود ناگزیر،
نظامی
لغت نامه دهخدا