رونده، بجانب محلی روان شونده، راهی شونده، رو بجانبی آورنده، راهرو و سالک، (ناظم الاطباء)، راهگرای، راهسنج، (بهار عجم)، مسافر و سیاح، (ناظم الاطباء)، مسافر، (آنندراج)، پیچندۀ راه و تیزرونده، (رشیدی) : عزم را چند روزه ره بکمین راهگیر قضا فرستادی، خاقانی، ، قطاع الطریق، (آنندراج)، راهزن، (فرهنگ نظام)، راه بند: آگهیش نه که شود راهگیر دورۀ این گنبد روباه گیر، نظامی، چو نظم گزارش بود راهگیر غلط کردن ره بود ناگزیر، نظامی