جدول جو
جدول جو

معنی راهنمون - جستجوی لغت در جدول جو

راهنمون
راهنما، رهبر
تصویری از راهنمون
تصویر راهنمون
فرهنگ لغت هوشیار
راهنمون
آنکه راهی را به کسی نشان می دهد و او راهنمایی می کند، رهبر
تصویری از راهنمون
تصویر راهنمون
فرهنگ فارسی عمید
راهنمون
((نَ))
راهنما، راهبر
تصویری از راهنمون
تصویر راهنمون
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راهنمونی
تصویر راهنمونی
عمل راهنمون راهنمایی رهبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهنمونی
تصویر راهنمونی
راهنمایی و رهبری، هدایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهنمون
تصویر رهنمون
دلیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رهنمون
تصویر رهنمون
دلیل هادی نماینده راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهنمون
تصویر رهنمون
((رَ نُ))
هادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهنمون
تصویر رهنمون
راهنما، رهبر، آنکه راهی را به کسی نشان داده و او را راهنمایی کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرانمون
تصویر فرانمون
شرح، روشن گری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راه نمودن
تصویر راه نمودن
ارائه طریق، دلالت، نشان دادن راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهنمونی
تصویر رهنمونی
هدایت دلالت، بدرقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهنمونی
تصویر رهنمونی
راهنمایی، رهبری، هدایت، برای مثال کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک / رهنمونیم به پای علم داد نکرد (حافظ - ۲۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهنمونی
تصویر رهنمونی
هدایت، بدرقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهنمود
تصویر رهنمود
توصیه، هدایت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راهنما
تصویر راهنما
نشان دهنده راه، هادی، بلد راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهنما
تصویر راهنما
کسی که راهی را به دیگری نشان می دهد و او را راهنمایی می کند، راه نماینده، رهبر، پیشوا، نقشه یا هر چیز دیگر که کسی از روی آن راه و مقصد خود را پیدا می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهنما
تصویر راهنما
((نَ))
پیشوا، هادی، بلد، بلد راه، کسی که مسیر را می داند، رهنما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راهنما
تصویر راهنما
Guide, Mentor, Facilitator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
посредник , путеводитель , наставник
دیکشنری فارسی به روسی
Facilitator, Führer, Mentor
دیکشنری فارسی به آلمانی
фасилітатор , гід , наставник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
facilitator, przewodnik, mentor
دیکشنری فارسی به لهستانی
促进者 , 指南 , 导师
دیکشنری فارسی به چینی
facilitador, guia, mentor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
facilitatore, guida, mentore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
facilitador, guía, mentor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
facilitateur, guide, mentor
دیکشنری فارسی به فرانسوی
facilitator, gids, mentor
دیکشنری فارسی به هلندی
सुविधा देनेवाला , मार्गदर्शक , मार्गदर्शक
دیکشنری فارسی به هندی
fasilitator, pemandu, mentor
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مساعدٌ , دليلٌ , مرشدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
מדריך , מנטור
دیکشنری فارسی به عبری
促進者 , ガイド , メンター
دیکشنری فارسی به ژاپنی
촉진자 , 가이드 , 멘토
دیکشنری فارسی به کره ای