- راهداری
- نگهبانی راه محافظت جاده، دزدی راهزنی، باجی که از مسافر و متاع می گرفتند برای محافظت آنها و حق العبور (قاجاریه)
معنی راهداری - جستجوی لغت در جدول جو
- راهداری
- نگهبانی راه، محافظت جاده، باج راه، باج و مالیاتی که در راه از مسافر گرفته شود
- راهداری
- نگهبانی راه، دزدی، راهزنی، اداره نگهبانی و محافظت راه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر نگهداری
عمل راهور
عمل رازدار، سرّنگه داری
پاسبان و نگهبان راه
پاسبان و نگهبان راه، محافظ راه، کسی که باج راه می گیرد
نگهبان راه، راهزن، راه راه، مخطط
اکتراث
ممانعت، منع، نهی، ابتار
تجویز، تسامح
صیانت، حفاظت، مراقبت
قوام، استقامت
پاسبانی، رعایت احترام حرمت
ایستادگیپافشاری تاب مقاومت دوام. پایداری کردن پا فشردن پای داشتن مقاومت کردن استقامت ورزیدن
رهاورد سوغات سفر
عبور از راه، سفر. کسی که غالبا در عبور و مرور باشد ابن السبیل
عمل و شغل رکابدار
سالاری سپاه فرماندهی قشون
سالاری سپاه فرماندهی قشون
نگهبانی دام، صیدکردن، پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند
حالت و کیفیت تاجدار تاجوری، پادشاهی سلطنت
عمل و شغل سرایدار
عمل و شغل سرایدار
عمل و شغل شرابدار
ساختن راه و جاده، جاده سازی
نگاه داشتن، محافظت، پرستاری
نگهداری، نگاه داشتن، محافظت، پرستاری
شغل و عمل گاودار، جایی که در آن گاو نگهداری می کنند
ایستادگی، مقاومت، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
دام پروری، شغل و عمل دام پرور، نگهداری و پرورش حیوانات اهلی، محل پرورش حیوانات اهلی
داشتن کلاه بر سر، پادشاهی سلطنت: (نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاهداری و آیین سروری دارند)، (حافظ)
عمل وشغل ناودارناخدایی کشتیبانی
محافظت حراست، مواظبت