آن جزء از پشت ستور بارکش که در میان کمر و دم واقع شده. (ناظم الاطباء) ، آن قسمت از پالان که میان کمر و دم ستور بارکش را می پوشاند. (ناظم الاطباء). قسمتی از یراق اسب. (یادداشت مؤلف). نواری پهن که زیر دم خر و اسب و قاطر افتد. (از یادداشت مؤلف). تسمۀ عقب پالان که روی ران ستور قرار گیرد. پاردم. تسمۀ چرمی که از دو سوی پالان را بهم متصل کند و بر روی دو ران ستور زیر دم ستور افتد. و رجوع به رانگی در همین لغت نامه شود. - دست برانکیش نمیرسد، مزاحی نزدیک بدشنام است که بجای دست بدامنش نمیرسد گویند. رانکی قسمی از ساز است که بر دو ران افتد. (امثال و حکم دهخدا ج 2ص 806). - رانکی کسی بو دادن، مذهب و دینی دیگر به نهانی گرفتن. (یادداشت مؤلف). - ، جاسوس بودن. (یادداشت مؤلف)
آن جزء از پشت ستور بارکش که در میان کمر و دم واقع شده. (ناظم الاطباء) ، آن قسمت از پالان که میان کمر و دم ستور بارکش را می پوشاند. (ناظم الاطباء). قسمتی از یراق اسب. (یادداشت مؤلف). نواری پهن که زیر دم خر و اسب و قاطر افتد. (از یادداشت مؤلف). تسمۀ عقب پالان که روی ران ستور قرار گیرد. پاردم. تسمۀ چرمی که از دو سوی پالان را بهم متصل کند و بر روی دو ران ستور زیر دم ستور افتد. و رجوع به رانگی در همین لغت نامه شود. - دست برانکیش نمیرسد، مزاحی نزدیک بدشنام است که بجای دست بدامنش نمیرسد گویند. رانکی قسمی از ساز است که بر دو ران افتد. (امثال و حکم دهخدا ج 2ص 806). - رانکی کسی بو دادن، مذهب و دینی دیگر به نهانی گرفتن. (یادداشت مؤلف). - ، جاسوس بودن. (یادداشت مؤلف)
نامی است که مردم انگلستان به استهزا به مردم اتازونی داده اند و سپس از طرف جنوبی های آمریکا به شمالیها داده شده و اکنون در همه جا این نام از روی استهزا و خشم به امریکائیان اطلاق میشود، (از لاروس)
نامی است که مردم انگلستان به استهزا به مردم اتازونی داده اند و سپس از طرف جنوبی های آمریکا به شمالیها داده شده و اکنون در همه جا این نام از روی استهزا و خشم به امریکائیان اطلاق میشود، (از لاروس)
دهی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 16هزارگزی جنوب رامهرمز و 6هزارگزی خاوری راه رامهرمز به خلف آباد، این ده در دشتی گرمسیر و مالاریایی واقع شده است و سکنۀ آن 100 تن میباشد، آب آن از چشمۀ تأمین میشود و محصول عمده اش: غلات، برنج، کنجد، بزرک، و شغل اهالی کشاورزی است و خود از طایفۀ بیگدلی هستند، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 16هزارگزی جنوب رامهرمز و 6هزارگزی خاوری راه رامهرمز به خلف آباد، این ده در دشتی گرمسیر و مالاریایی واقع شده است و سکنۀ آن 100 تن میباشد، آب آن از چشمۀ تأمین میشود و محصول عمده اش: غلات، برنج، کنجد، بزرک، و شغل اهالی کشاورزی است و خود از طایفۀ بیگدلی هستند، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده (چ لیدن ص 539) آن را جزو طوایفی شمرده که در عهد پادشاهی هزارسف بلرستان آمده اند، و کیهان در جغرافیای سیاسی ص 74 گوید: شعبه یی از طایفۀ بابادی هفت لنگ بختیاری است
حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده (چ لیدن ص 539) آن را جزو طوایفی شمرده که در عهد پادشاهی هزارسف بلرستان آمده اند، و کیهان در جغرافیای سیاسی ص 74 گوید: شعبه یی از طایفۀ بابادی هفت لنگ بختیاری است
قبیله ای است. (منتهی الارب). ابن عباد گفته است آن قبیله ای است ولی معلوم نشد که از عرب یا عجم است گمان میرود که ازعجم باشد. در هند گروهی از کفار هست که رانا نامیده می شوند شاید منسوب بدانان باشد با افزودن کاف بر قیاس قاعده آن زبان. (از تاج العروس در مادۀ رنک)
قبیله ای است. (منتهی الارب). ابن عباد گفته است آن قبیله ای است ولی معلوم نشد که از عرب یا عجم است گمان میرود که ازعجم باشد. در هند گروهی از کفار هست که رانا نامیده می شوند شاید منسوب بدانان باشد با افزودن کاف بر قیاس قاعده آن زبان. (از تاج العروس در مادۀ رنک)
راندن، سوق دادن، روانه کردن، اما همیشه بصورت جزء دوم کلمه مرکب با کلمات مناسب ترکیب شود مانند: حکمرانی، کشتیرانی، کامرانی، هوسرانی، شهوترانی و غیره، که عمل حکمران و کشتیران و ... باشد، - اتوبوسرانی، عمل اتوبوسران، راندن اتوبوس، هدایت کردن اتوبوس، - ، فن راندن اتوبوس، فنون و قواعد راندن اتوبوس، - ، مؤسسۀ حمل مسافر بوسیلۀ اتوبوس، بنگاه مسافربری بااتوبوس، - اتومبیل رانی، عمل اتومبیل ران، کار رانندۀ اتومبیل، - ، فن راندن اتومبیل، و رجوع به اتوبوس رانی و راندن اتومبیل و راندن اتوبوس در ذیل راندن، در همین لغت نامه شود، ، انجام دادن، بکار بستن، عمل کردن: - حکمرانی، عمل حکمران، حکومت کردن، فرمانروایی، فرمان راندن، - شهوترانی، عمل شهوتران، هوسرانی، انجام دادن کار از روی شهوت و هوی و هوس، بوالهوسی، - ، زیاده روی کردن در امور جنسی، و رجوع به شهوت راندن در ذیل راندن و شهوت در همین لغت نامه شود، - عشرت رانی،عمل عشرت ران، خوشگذرانی، عیش رانی، و رجوع به عیشرانی و عشرت در همین لغت نامه شود، - عیش رانی، عشرت رانی، با خوشی و عیش زندگی کردن، رجوع به عیش رانی و عیش راندن و عیش در همین لغت نامه شود، - کامرانی، عمل کامران، کامیابی، کامگاری، شادکامی: چو بر بارگی کامرانیش داد بهم پهلوی پهلوانیش داد، سعدی، بشادی پی کامرانی گرفت، سعدی، خوشی و خرمی و کامرانی کسی خواهد که خواهانش تو باشی، فخرالدین عراقی، و رجوع به کام و ترکیبات آن شود، - کشتیرانی، عمل کشتیران، ، حمل کالا بوسیلۀ کشتی، حمل مسافر با کشتی، - ، فن راندن کشتی، و رجوع به کشتی راندن در ذیل راندن، و نیز مادۀ کشتی رانی در همین لغت نامه شود، - ملکرانی، حکومت، حکمرانی، فرمانروایی، سلطنت، فرمانفرمایی: از آن بهره ورتر در آفاق کیست که در ملکرانی بانصاف زیست، سعدی، و رجوع به ملک و ملکرانی شود، - هوسرانی، شهوترانی، بوالهوسی، کارها از روی هوی و هوس کردن، ورجوع به ترکیبات مزبور در ردیف هر یک شود، ، منسوب و متعلق به ران و فخذ، (ناظم الاطباء)
راندن، سوق دادن، روانه کردن، اما همیشه بصورت جزء دوم کلمه مرکب با کلمات مناسب ترکیب شود مانند: حکمرانی، کشتیرانی، کامرانی، هوسرانی، شهوترانی و غیره، که عمل حکمران و کشتیران و ... باشد، - اتوبوسرانی، عمل اتوبوسران، راندن اتوبوس، هدایت کردن اتوبوس، - ، فن راندن اتوبوس، فنون و قواعد راندن اتوبوس، - ، مؤسسۀ حمل مسافر بوسیلۀ اتوبوس، بنگاه مسافربری بااتوبوس، - اتومبیل رانی، عمل اتومبیل ران، کار رانندۀ اتومبیل، - ، فن راندن اتومبیل، و رجوع به اتوبوس رانی و راندن اتومبیل و راندن اتوبوس در ذیل راندن، در همین لغت نامه شود، ، انجام دادن، بکار بستن، عمل کردن: - حکمرانی، عمل حکمران، حکومت کردن، فرمانروایی، فرمان راندن، - شهوترانی، عمل شهوتران، هوسرانی، انجام دادن کار از روی شهوت و هوی و هوس، بوالهوسی، - ، زیاده روی کردن در امور جنسی، و رجوع به شهوت راندن در ذیل راندن و شهوت در همین لغت نامه شود، - عشرت رانی،عمل عشرت ران، خوشگذرانی، عیش رانی، و رجوع به عیشرانی و عشرت در همین لغت نامه شود، - عیش رانی، عشرت رانی، با خوشی و عیش زندگی کردن، رجوع به عیش رانی و عیش راندن و عیش در همین لغت نامه شود، - کامرانی، عمل کامران، کامیابی، کامگاری، شادکامی: چو بر بارگی کامرانیش داد بهم پهلوی پهلوانیش داد، سعدی، بشادی پی کامرانی گرفت، سعدی، خوشی و خرمی و کامرانی کسی خواهد که خواهانش تو باشی، فخرالدین عراقی، و رجوع به کام و ترکیبات آن شود، - کشتیرانی، عمل کشتیران، ، حمل کالا بوسیلۀ کشتی، حمل مسافر با کشتی، - ، فن راندن کشتی، و رجوع به کشتی راندن در ذیل راندن، و نیز مادۀ کشتی رانی در همین لغت نامه شود، - ملکرانی، حکومت، حکمرانی، فرمانروایی، سلطنت، فرمانفرمایی: از آن بهره ورتر در آفاق کیست که در ملکرانی بانصاف زیست، سعدی، و رجوع به ملک و ملکرانی شود، - هوسرانی، شهوترانی، بوالهوسی، کارها از روی هوی و هوس کردن، ورجوع به ترکیبات مزبور در ردیف هر یک شود، ، منسوب و متعلق به ران و فخذ، (ناظم الاطباء)
ابوسعید ولید فرزند کثیر رانی، او از ربیعه بن ابی عبدالرحمان الرأی و ضحاک بن عثمان و دیگران روایت دارد، و ابوسعید اشج و سلیمان بن ابی شیخ و دیگران از او روایت کرده اند. (ازاللباب فی تهذیب الانساب)
ابوسعید ولید فرزند کثیر رانی، او از ربیعه بن ابی عبدالرحمان الرأی و ضحاک بن عثمان و دیگران روایت دارد، و ابوسعید اشج و سلیمان بن ابی شیخ و دیگران از او روایت کرده اند. (ازاللباب فی تهذیب الانساب)
از مورخان نامی آلمان که بسال 1795م، در شهر ویه بدنیا آمد و بسال 1886م، درگذشت، رانک در تاریخ آلمان تا زمان رفرم کتابی در 36جلد تألیف کرد و از لحاظ روشن ساختن وقایع تاریخی خدمت بسزایی بدان کشور انجام داد و از این رهگذر شهرت عظیمی بدست آورد، (از قاموس الاعلام ترکی) (لاروس)
از مورخان نامی آلمان که بسال 1795م، در شهر ویه بدنیا آمد و بسال 1886م، درگذشت، رانک در تاریخ آلمان تا زمان رفرم کتابی در 36جلد تألیف کرد و از لحاظ روشن ساختن وقایع تاریخی خدمت بسزایی بدان کشور انجام داد و از این رهگذر شهرت عظیمی بدست آورد، (از قاموس الاعلام ترکی) (لاروس)
رانکی. پاردم. تلفظی از رانکی. منسوب به ران. نواری پهن از چرم یا پارچه های ضخیم پشمی که در پشت ران و زیر کفل چارپایان (خر، استر، یابو) بندند و صحیح آن ’رانکی’ است یعنی مربوط به ران. (فرهنگ لغات عامیانه)
رانکی. پاردم. تلفظی از رانکی. منسوب به ران. نواری پهن از چرم یا پارچه های ضخیم پشمی که در پشت ران و زیر کفل چارپایان (خر، استر، یابو) بندند و صحیح آن ’رانکی’ است یعنی مربوط به ران. (فرهنگ لغات عامیانه)
عزیزبک، درحلب بدنیا آمد و در قاهره سکنی گزید و از وکلای دادگستری بود، او راست: 1- ’خواطر خواطر’ که در مطبعۀ اخبار در 100 صفحه بچاپ رسیده است، 2- ’رسائل فی الوقف’ کتابی است مشتمل بر شش رساله که اکثر آنها را در المقطم بچاپ رسانده است، عمرلطفی آنها را جمع و باگذاردن مقدمۀ مختصری بر آن در مطبعۀ اخبار بسال 1907 میلادی در 60 صفحه چاپ کرد، 3- ’الطعن فی الاحکام بطریق النقض والابرام’ کتابی است که نویسندۀ آن ارنست ودهلس است و خانکی به عربی برگردانده، این کتاب از تجدید نظرهای مربوط بدعاوی جنائی بحث میکند، و در مطبعۀ معارف بسال 1900 میلادی چاپ شده است، 4- ’قضایا المحاکم فی مسائل الاوقاف’، بمصر در سال 1908 میلادی طبع شده است، 5- ’ماهنا و ماهنالک’ کتابی است در مسائل تشریعی، 6- ’مجموعۀ مذاکرات’ مجموعه ای است حاوی ده یادداشت درباره ده دعوی که او در آنها شرکت کرده و بمصر بسال 1912 میلادی چاپ شده است، (از معجم المطبوعات)
عزیزبک، درحلب بدنیا آمد و در قاهره سکنی گزید و از وکلای دادگستری بود، او راست: 1- ’خواطر خواطر’ که در مطبعۀ اخبار در 100 صفحه بچاپ رسیده است، 2- ’رسائل فی الوقف’ کتابی است مشتمل بر شش رساله که اکثر آنها را در المقطم بچاپ رسانده است، عمرلطفی آنها را جمع و باگذاردن مقدمۀ مختصری بر آن در مطبعۀ اخبار بسال 1907 میلادی در 60 صفحه چاپ کرد، 3- ’الطعن فی الاحکام بطریق النقض والابرام’ کتابی است که نویسندۀ آن ارنست ودهلس است و خانکی به عربی برگردانده، این کتاب از تجدید نظرهای مربوط بدعاوی جنائی بحث میکند، و در مطبعۀ معارف بسال 1900 میلادی چاپ شده است، 4- ’قضایا المحاکم فی مسائل الاوقاف’، بمصر در سال 1908 میلادی طبع شده است، 5- ’ماهنا و ماهنالک’ کتابی است در مسائل تشریعی، 6- ’مجموعۀ مذاکرات’ مجموعه ای است حاوی ده یادداشت درباره ده دعوی که او در آنها شرکت کرده و بمصر بسال 1912 میلادی چاپ شده است، (از معجم المطبوعات)
نام قصبه و مرکز بخش است در سرزمین بنگالۀ هند واقع در 326هزارگزی شمال باختری کلکته، اطراف این شهر باغهای زیبا و مرغزارهای فرح انگیز و دلگشا دارد، این قصبه در کنار راه آهن کلکته - اﷲآباد قرار گرفته است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه و مرکز بخش است در سرزمین بنگالۀ هند واقع در 326هزارگزی شمال باختری کلکته، اطراف این شهر باغهای زیبا و مرغزارهای فرح انگیز و دلگشا دارد، این قصبه در کنار راه آهن کلکته - اﷲآباد قرار گرفته است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
ابوالقاسم عبدالله بن موسی بن رامک نیشابوری رامکی ساکن بغداد، که از عبدالله بن احمد بن حنبل و ابومسلم کجی و دیگران حدیث شنید و حاکم ابوعبدالله از او روایت دارد. او در سال 743 هجری قمری در بغداد درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
ابوالقاسم عبدالله بن موسی بن رامک نیشابوری رامکی ساکن بغداد، که از عبدالله بن احمد بن حنبل و ابومسلم کجی و دیگران حدیث شنید و حاکم ابوعبدالله از او روایت دارد. او در سال 743 هجری قمری در بغداد درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
رامگا، رانگا، اصطلاح مطبعه است و آن بر سینی مانندی اطلاق شود که صفحات چیده شدۀ حروف را برای نقل از مکانی بمکان دیگر بر روی آن قرار دهند و ظاهراً کلمه روسی است
رامگا، رانگا، اصطلاح مطبعه است و آن بر سینی مانندی اطلاق شود که صفحات چیده شدۀ حروف را برای نقل از مکانی بمکان دیگر بر روی آن قرار دهند و ظاهراً کلمه روسی است