راندن، سوق دادن، روانه کردن، اما همیشه بصورت جزء دوم کلمه مرکب با کلمات مناسب ترکیب شود مانند: حکمرانی، کشتیرانی، کامرانی، هوسرانی، شهوترانی و غیره، که عمل حکمران و کشتیران و ... باشد، - اتوبوسرانی، عمل اتوبوسران، راندن اتوبوس، هدایت کردن اتوبوس، - ، فن راندن اتوبوس، فنون و قواعد راندن اتوبوس، - ، مؤسسۀ حمل مسافر بوسیلۀ اتوبوس، بنگاه مسافربری بااتوبوس، - اتومبیل رانی، عمل اتومبیل ران، کار رانندۀ اتومبیل، - ، فن راندن اتومبیل، و رجوع به اتوبوس رانی و راندن اتومبیل و راندن اتوبوس در ذیل راندن، در همین لغت نامه شود، ، انجام دادن، بکار بستن، عمل کردن: - حکمرانی، عمل حکمران، حکومت کردن، فرمانروایی، فرمان راندن، - شهوترانی، عمل شهوتران، هوسرانی، انجام دادن کار از روی شهوت و هوی و هوس، بوالهوسی، - ، زیاده روی کردن در امور جنسی، و رجوع به شهوت راندن در ذیل راندن و شهوت در همین لغت نامه شود، - عشرت رانی،عمل عشرت ران، خوشگذرانی، عیش رانی، و رجوع به عیشرانی و عشرت در همین لغت نامه شود، - عیش رانی، عشرت رانی، با خوشی و عیش زندگی کردن، رجوع به عیش رانی و عیش راندن و عیش در همین لغت نامه شود، - کامرانی، عمل کامران، کامیابی، کامگاری، شادکامی: چو بر بارگی کامرانیش داد بهم پهلوی پهلوانیش داد، سعدی، بشادی پی کامرانی گرفت، سعدی، خوشی و خرمی و کامرانی کسی خواهد که خواهانش تو باشی، فخرالدین عراقی، و رجوع به کام و ترکیبات آن شود، - کشتیرانی، عمل کشتیران، ، حمل کالا بوسیلۀ کشتی، حمل مسافر با کشتی، - ، فن راندن کشتی، و رجوع به کشتی راندن در ذیل راندن، و نیز مادۀ کشتی رانی در همین لغت نامه شود، - ملکرانی، حکومت، حکمرانی، فرمانروایی، سلطنت، فرمانفرمایی: از آن بهره ورتر در آفاق کیست که در ملکرانی بانصاف زیست، سعدی، و رجوع به ملک و ملکرانی شود، - هوسرانی، شهوترانی، بوالهوسی، کارها از روی هوی و هوس کردن، ورجوع به ترکیبات مزبور در ردیف هر یک شود، ، منسوب و متعلق به ران و فخذ، (ناظم الاطباء)