- رامانیان
شبانکارگان، ابن البلخی گوید: این قوم قبیلۀ فضلویه بودند و زعیم ایشان پدر فضلویه بود، نام او علی بن حسن بن ایوب و همگی شبانی کردندی، و این فضلویه بکار خویش و شبانی مشغول بودی پس فضلویه بخدمت صاحب عادل رفت و این صاحب وزیری بود سخت قوی و متمکن و با رای و تدبیر و صرامت، و سپاهسالاری بودی جابی نام که صاحب را با او رأی نیکو بود پس فضلویه را بلجاج او برمیکشید تا بدان درجت رسید و چون ملک دیلم صاحب را بکشت فضلویه خروج کردو او را بگرفت و بقلعۀ پهندز محبوس کرد، مادر ملک ابومنصور زنی مطربه بود خراسویه نام و همانا پراکنده میزیست و سبب زوال دیلم، نابکاری آن زن بود و فضلویه این خراسویه مادر ملک ابومنصور بگرفت و در گرماوۀگرم کرد بی آب، تا در آنجا هلاک شد و ملک ابومنصور رادر آن قلعه هلاک کرد و پارس بدست گرفت و شبانکارگان را برکشید و نان پاره و قلاع داد و از آن وقت باز مستولی گشتند، پس ملک قاوورد رحمه اﷲ بپارس آمد و میان اوو فضلویه جنگ قایم شد و از آن سال باز پارس خراب شد، پس فضلویه بدرگاه سلطان شهید الب ارسلان رفت و رایات منصوره را سوی پارس کشید و پارس بضمان به فضلویه دادند و باز عاصی شد و بر دز خرشه رفت و نظام الملک حصار داد او را تا او بزیر آمد و گرفتار شد، و او را بقلعۀ اصطخر بازداشتند و آن قلعه را بدست گرفت تا بدانستند و او را بگرفتند و پوستش پر کاه کردند، اکنون از این رامانیان قومی مانده اند و مقدم ایشان ابراهیم بن رزمان و مهمت است و این پسر ابونصر بن هلاک شیبان نام از ایشان است، (از فارسنامه ابن البلخی ص 166)
