معنی آرامانیدن - فرهنگ فارسی معین
معنی آرامانیدن
- آرامانیدن((دَ))
- آرام کردن، مطمئن کردن، سکونت دادن، اسکان
تصویر آرامانیدن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با آرامانیدن
آرامانیدن
- آرامانیدن
- آرام دادن، آرام کردن، آرامش دادن، آرام ساختن
فرهنگ فارسی عمید
آرامانیدن
- آرامانیدن
- اِسکان. (زوزنی). اِهداء. اضجاع. اهجاع، مطمئن کردن. (زمخشری) ، آرام کردن. آرام دادن
لغت نامه دهخدا
خرامانیدن
- خرامانیدن
- خرامیدن کنانیدن و فرمودن. (ناظم الاطباء). به خرامیدن داشتن. (یادداشت بخط مؤلف). بخرامان راه رفتن واداشتن. بخرامان روان کردن
لغت نامه دهخدا