- راقیه
- مونث راقی پیشرفته پیشرو افسونگر مونث راقی: ممالک راقیه، مرد راقی توضیح: در معنی اخیر) ه (برای مبالغه است
معنی راقیه - جستجوی لغت در جدول جو
- راقیه
- مؤنث واژۀ راقی، بالارونده، ترقی کننده، آنکه مدارج علم و دانش را پیموده باشد، تحصیل کرده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فتال سروده ها مونث فراقی. یا اشعار فراقیه. اشعاری که مشتمل بر فراق و دوری از معشوق باشد
مادینه باقی باز مانده، ماندنی مونث باقی: آثار باقیه، جمع باقیات بواقی
جامه بزرک، می راوچه جامه کتانی سفید، باده می شراب
بلندی، پشته، فزونی
نقل کننده سخن و خبر از کسی
رنگ کرده، خوش آب و رنگ زن
مونث راهی کبت (زنبور عسل)
لاتینی تازی گشته کویک افریکایی از گیاهان
ماده شتر
مونث راعی: فرمانروا
پسندیده، زندگی که صاحب آن خشنود باشد
استوار ایستا، کوه استوار
مونث ساقی چمانی، رودک، دولاب چرخ چاه مونث ساقی
ساقی، نهر کوچک، جوی خرد، آبراهه
نقل کنندۀ سخن و خبر از کسی، راوی
مشک یا دلو بزرگ آبکشی
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، توشه دان، کنف، توشدان، حرزدان، جراب
مشک یا دلو بزرگ آبکشی
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، توشه دان، کنف، توشدان، حرزدان، جراب
مؤنث واژۀ باقی، پایدار، پاینده، جاوید، بازمانده، به جامانده، باقی ماندۀ خراج یا مالیات که بر عهدۀ کسی است
پارسی تازی گشته تاکیه کلاه بلند و گرد، شب پوش شب کلاه نوعی کلاه بلند مخروط شبیه به کلاه درویشان. یا طاقیه ترکمانی. کلاه نظامیان عثمانی عرقچین، بافته سرخ، جمع طاقیات
مونث واقی
مشک بزرگی که در آن آب را حمل و نقل کنند، چارپایی که مشک آب را بر آن بار کنند
راضی، خوش و پسندیده
بالا رونده
درفش نشان سپاه
دعا، افسون
قریب 7 مثقال
بالارونده، ترقی کننده، کسی که مدارج علم و دانش را پیموده باشد، تحصیل کرده
بالا رونده، جلو رونده، افسونگر، تحصیل کرده
آنچه برای حصول امری یا به جهت حفظ و نگه داری خود به کار می برند از قبیل افسون، دعا، تعویذ و مانند آن