جدول جو
جدول جو

معنی راغبین - جستجوی لغت در جدول جو

راغبین
(غِ)
جمع واژۀ راغب در حالت نصب و جر. ولی در فارسی در هر حالتی استعمال میشود. رجوع به راغب شود
لغت نامه دهخدا
راغبین
جمع راغب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
تصویری از راغبین
تصویر راغبین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رامشین
تصویر رامشین
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی سبزوار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باغبان
تصویر باغبان
(پسرانه)
باغبان (نگارش کردی: باخهوان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رامتین
تصویر رامتین
(دخترانه)
آرامش تن، موسیقی دان عهد ساسانیان، نام یکی از نوازندگان و موسیقیدانان در زمان ساسانیآنکه واضع ساز چنگ بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راستین
تصویر راستین
راستی، حقیقی، واقعی، برای مثال حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه / اینت بغضی آشکارا، اینت جهلی راستین (منوچهری - ۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهبان
تصویر راهبان
نگه دارندۀ راه، نگهبان راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رازبان
تصویر رازبان
رازدار، راز نگه دار، صاحب راز، کسی که در دربار عرایض و مطالب مردم را به عرض پادشاه می رسانید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغ بین
تصویر باغ بین
بینندۀ باغ، آنکه به تماشای باغ برود، برای مثال باغ بین را چه غم که شاخ شکست / باغبان راست غصه ای گر هست (اوحدی - ۵۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهابین
تصویر رهابین
نگهبانان راه، جمع واژۀ رهبان، راهب ها، پارسایان مسیحی، دیرنشین ها، جمع واژۀ رهبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راشدین
تصویر راشدین
خلفای راشدین، چهار خلیفۀ بعد از پیامبر اسلام (ابوبکر، عمر، عثمان و علی)، خلفای اربعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازبین
تصویر بازبین
کسی که در راه آهن، تماشاخانه یا جای دیگر بلیت ها را بازدید و رسیدگی می کند، کنترلر
فرهنگ فارسی عمید
(غِ)
جمع واژۀ راغب در حالت رفع. رجوع به راغب شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
جمع واژۀ راکب در حال نصب و جر. رجوع به راکب شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 8000 گزی جنوب باختری زنجان، محلی کوهستانی و سردسیر است و سکنۀ آن 265 تن است که بزبان ترکی سخن میگویند، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
جمع راشد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) راشدون: خلفای راشدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانبین
تصویر جانبین
طرفین، دو جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهابین
تصویر رهابین
جمع راهب، هیرسایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستین
تصویر راستین
مستقیم، راست، مقابل کج و خم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسخین
تصویر راسخین
جمع راسخ، پایدارها استواران جمع راسخ راسخون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهبان
تصویر راهبان
محافظ و نگاهبان راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رای بین
تصویر رای بین
هوشیار، هوشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راکعین
تصویر راکعین
جمع راکع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
کوچ کننده رحلت کننده کوچنده جمع راحلین، جمع راحل، راهیان فراروان فراپروازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راحمین
تصویر راحمین
جمع راحم بخشایندگان رحم کنندگان، جمع راحم، بخشایندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رازبان
تصویر رازبان
راز دار، کسی که عرایض حاجتمندان را بعرض شاه و امیر میرساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازبین
تصویر بازبین
وارسی کننده، کنترل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغبان
تصویر باغبان
کسی که نگاهدارنده باغ باشد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع راهب، هیرسایان جمع راهب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع راکب، شتر سواران سواران جمع راکب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سواران
فرهنگ لغت هوشیار
نویسنده محرر محرر کتاب. یا راقم (این) سطور نویسنده از خود چنین تعبیر آورد، بافنده جامه جمع راقمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغبان
تصویر باغبان
کسی که نگهبانی و پرورش گل های باغ را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رازبان
تصویر رازبان
رازدار، در گذشته به کسی که عرایض حاجتمندان را به عرض شاه و امیر می رسانید می گفتند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راستین
تصویر راستین
حقیقی، واقعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راستین
تصویر راستین
حقیقی، واقعی، امین، صادقانه
فرهنگ واژه فارسی سره