- راعب
- ترسان، ترسنده
معنی راعب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ته نشین شونده
ثابت و بر جای
چهارم:) در درجه رابع قرار دارد . (، چهارم بار بچهارم رابعا. چهارم، چهارمین بار
سوار بر اسب یا شتر
ناظر و بیننده، نگاهدارنده
سرگشته، شوریده عقل، سست، گران جسم
پارسا و عابد، دیر نشین
خواهان، مایل
شبان، چوپان، نگهبان گله
خرمای نر
تیزی تیزی بینی تیزه کوه، پیش اسپ پیش بر
تندر بی باران، پر گوی بی مایه
رگبار، کنار از گیاهان
جادوگر رعابیل: من الثیات: جامه کهنه
جهانگرد
روان سازنده
آب جهنده، مرد شوخ
کتف، دوش
سوار، سوار بر اسب یا شتر
رغبت کننده، خواهان، مایل
ته نشین، رسوب، ته نشین شونده
کسی که در دیر به سر می برد و به عبادت مشغول است، پارسا و عابد نصاری، دیرنشین، خائف، ترسنده، ترسان
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، ذوالعنان، چوپان، کسی که قومی را رعایت و سرپرستی و راهنمایی می کند، امیر، والی، حاکم، نگه دارنده، حراست کننده
گرگ زوزه کش
نار پستان ستادک پستان ستاده پستان نار پستان و پستان بر آمده
بازیکن بازیگر بازی کننده بازیگر بازی کن جمع لاعبین لواعب: لب لعل ضاحک خم زلف کافر رخ خوب لامع سر زلف لاعب. (برهانی (ک) مقاله م. معین. نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 1) بازیگر، بازی کننده
((س))
فرهنگ فارسی معین
ته نشین شونده، ته نشین گردیده، درد که در ته ظرف ماند، ماده دارویی که در ته لوله آزمایش یا ته بالن و دیگر ظروف آزمایشگاهی ته نشین شود، گل و لای و دیگر مواد مخلوط با آب که در بستر رودخانه ها و کف دریاچه ها و دری
چراننده گله، پشتیبان، نگهبان، حاکم، والی