- راضب
- رگبار، کنار از گیاهان
معنی راضب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خرسند، خوشنود، دلخوش
ته نشین شونده
ثابت و بر جای
شیر درنده شیردرنده، دزدار دژدار ، بیمار بستری
سوار بر اسب یا شتر
ناظر و بیننده، نگاهدارنده
سرگشته، شوریده عقل، سست، گران جسم
پارسا و عابد، دیر نشین
خواهان، مایل
ترسان، ترسنده
خشنود شونده، خوشدل و شادمان، خرسند
زفت، ناکس، گدا، زن پر شیر شیر خوار، بخیل خسیس
آب دهان، پاره: پاره برف پاره یخ پاره شکر، دانه شبنم، تری درخت باران خوردگی، آب گوارا، کف انگبین، ریزه مشک
خضاب کننده
سوار، سوار بر اسب یا شتر
رغبت کننده، خواهان، مایل
خشنود، شادمان، خوش دل، خرسند، در تصوف ویژگی سالکی که به مقام رضا رسیده است
ته نشین، رسوب، ته نشین شونده
کسی که در دیر به سر می برد و به عبادت مشغول است، پارسا و عابد نصاری، دیرنشین، خائف، ترسنده، ترسان
تیغ بران، شمشیر تیز و برّان، صارم، شمشیر آبدار، جوهردار، حسام، جراز، شربت الماس، صمصام، غفج
شمشیر برنده
آبگیر خشک، جای دور
بارنده
((س))
فرهنگ فارسی معین
ته نشین شونده، ته نشین گردیده، درد که در ته ظرف ماند، ماده دارویی که در ته لوله آزمایش یا ته بالن و دیگر ظروف آزمایشگاهی ته نشین شود، گل و لای و دیگر مواد مخلوط با آب که در بستر رودخانه ها و کف دریاچه ها و دری
خشنود، قانع
لئیم، فرومایه
وظیفه، مستمری، جیره