افسانه، سرگذشت، حکایت دستان، قصه، مثل داستان راندن: کنایه از داستان گفتن، قصه گفتن، حکایت کردن داستان زدن: افسانه گفتن، مثل زدن، برای مثال شگفت آمدش داستانی بزد / که دیوانه خندد ز کردار خود (فردوسی - ۳/۳۷۶) داستان شدن: کنایه از مشهور شدن، بلندآوازه شدن، برای مثال از مردمی میان جهان داستان شدی / جز داستان خویش دگر داستان مخوان (فرخی - ۲۹۷)
افسانه، سرگذشت، حکایت دستان، قصه، مثل داستان راندن: کنایه از داستان گفتن، قصه گفتن، حکایت کردن داستان زدن: افسانه گفتن، مثل زدن، برای مِثال شگفت آمدش داستانی بزد / که دیوانه خندد ز کردار خود (فردوسی - ۳/۳۷۶) داستان شدن: کنایه از مشهور شدن، بلندآوازه شدن، برای مِثال از مردمی میان جهان داستان شدی / جز داستان خویش دگر داستان مخوان (فرخی - ۲۹۷)
امیر شکیب. از خاندان دروزلبنانی و عضو جمعیت آسیایی فرانسه است. منفلوطی در مختارات خود گوید: یکی از گویندگان بزرگ و نامی، و نویسندگان شهیر و گرامی معاصر است که دارای بیان گرم و شیوا و سخن دلنشین و زیباست. وی به نظم و نثر بلندو سبک ساده و روان ممتاز است و از ادبا و دانشمندانی است که بدون آگاهی کامل سخن نمی گوید. (از معجم المطبوعات ج 1). مؤلف المنجد ذیل کلمه رسلان به ارسلان رجوع داده و در آنجا تاریخ تولد و مرگ وی را (1869- 1946 میلادی) نوشته و کتاب ’حاضر العالم الاسلامی’ را از مؤلفات وی ذکر کرده است. رجوع به اعلام المنجد شود
امیر شکیب. از خاندان دروزلبنانی و عضو جمعیت آسیایی فرانسه است. منفلوطی در مختارات خود گوید: یکی از گویندگان بزرگ و نامی، و نویسندگان شهیر و گرامی معاصر است که دارای بیان گرم و شیوا و سخن دلنشین و زیباست. وی به نظم و نثر بلندو سبک ساده و روان ممتاز است و از ادبا و دانشمندانی است که بدون آگاهی کامل سخن نمی گوید. (از معجم المطبوعات ج 1). مؤلف المنجد ذیل کلمه رسلان به ارسلان رجوع داده و در آنجا تاریخ تولد و مرگ وی را (1869- 1946 میلادی) نوشته و کتاب ’حاضر العالم الاسلامی’ را از مؤلفات وی ذکر کرده است. رجوع به اعلام المنجد شود
قصبه ایست در کنت نشین است میث، کنار نهر بونیه، در دوازده هزارگزی مغرب دروکده. کاخی بسیار زیبا داردو وقتی شهر مهمی بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی) ، مرد برص زده. (منتهی الارب). پیس. (مهذب الاسماء). ج، سلع
قصبه ایست در کنت نشین است میث، کنار نهر بونیه، در دوازده هزارگزی مغرب دروکده. کاخی بسیار زیبا داردو وقتی شهر مهمی بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی) ، مرد برص زده. (منتهی الارب). پیس. (مهذب الاسماء). ج، سُلع
شیر. (مؤید الفضلاء). شیر درنده. (غیاث). اسد. (غیاث) (آنندراج). مجازاً مرد شجاع: آنچه منصب میکند با جاهلان از فضیحت، کی کند صد ارسلان. مولوی. چشم می مالم که آن هفت ارسلان تا کیانند و چه دارند از جهان. مولوی.
شیر. (مؤید الفضلاء). شیر درنده. (غیاث). اسد. (غیاث) (آنندراج). مجازاً مرد شجاع: آنچه منصب میکند با جاهلان از فضیحت، کی کند صد ارسلان. مولوی. چشم می مالم که آن هفت ارسلان تا کیانند و چه دارند از جهان. مولوی.
مؤلف مجمل التواریخ آرد (ص 388) : ((در سال سیصد و هشتاد و نه... ابوالفوارس عبدالملک بن نوح بنشست و فایق خادم بمردو کار محمود و سبکتکین اندر خراسان بزرگ شد، و لشکرسیمجور و فایق هزیمت کرد و بپراکند، و اندر بخارا کار ارسلان الک (کذا) قوی گشت و عبدالملک سامانی را بگرفت و بندش کرد...)) مؤلف تاریخ بخارا بنقل از مجمل التواریخ این نام را (ارسلان بیک) یاد کند. (تاریخ بخارا ص 99). و گردیزی او را ابوالحسن ایلک بن نصر برادر خان آورده است. (زین الاخبار ص 60). و ابن اثیر نام وی را شهاب الدوله بن سلیمان ایلک المعروف به بغراخان الترکی گوید. (کامل 9 ص 33). و شاید مراد ابوالحسن نصر اول بن علی از ایلک خانیۀ ترکستان (حدود 389-400هجری قمری) باشد. رجوع به مجل التواریخ و القصص ص 388 (متن و حاشیه) و رجوع به ارسلان خان اول و ثانی شود جاذب. از امرای مقتدر و حاجب سلطان محمود غزنوی. رجوع بتاریخ بیهقی چ فیاض ص 68، 92، 139، 140، 233، 266، 481، 530، 537، 643، 679 و ترجمه تاریخ یمینی ص 172، 173، 191، 263، 264، 265، 267، 294، 342، 343، 349 و حبط ج 1 ص 332، 333 شود
مؤلف مجمل التواریخ آرد (ص 388) : ((در سال سیصد و هشتاد و نه... ابوالفوارس عبدالملک بن نوح بنشست و فایق خادم بمردو کار محمود و سبکتکین اندر خراسان بزرگ شد، و لشکرسیمجور و فایق هزیمت کرد و بپراکند، و اندر بخارا کار ارسلان الک (کذا) قوی گشت و عبدالملک سامانی را بگرفت و بندش کرد...)) مؤلف تاریخ بخارا بنقل از مجمل التواریخ این نام را (ارسلان بیک) یاد کند. (تاریخ بخارا ص 99). و گردیزی او را ابوالحسن ایلک بن نصر برادر خان آورده است. (زین الاخبار ص 60). و ابن اثیر نام وی را شهاب الدوله بن سلیمان ایلک المعروف به بغراخان الترکی گوید. (کامل 9 ص 33). و شاید مراد ابوالحسن نصر اول بن علی از ایلک خانیۀ ترکستان (حدود 389-400هجری قمری) باشد. رجوع به مجل التواریخ و القصص ص 388 (متن و حاشیه) و رجوع به ارسلان خان اول و ثانی شود جاذب. از امرای مقتدر و حاجب سلطان محمود غزنوی. رجوع بتاریخ بیهقی چ فیاض ص 68، 92، 139، 140، 233، 266، 481، 530، 537، 643، 679 و ترجمه تاریخ یمینی ص 172، 173، 191، 263، 264، 265، 267، 294، 342، 343، 349 و حبط ج 1 ص 332، 333 شود
بارون د. یکی از شرقشناسان فرانسه. متوفی بسال 1878م. وی مقدمۀ ابن خلدون را بزبان فرانسه ترجمه و در سنۀ 1863 انتشار داد. و همچنین دیوان امروءالقیس را بعد از ترجمه با متن عربی آن یکجا بطبع رسانید. و هم تقویم البلدان ابوالفدا را ترجمه کرد. (از قاموس الاعلام ترکی)
بارون دُ. یکی از شرقشناسان فرانسه. متوفی بسال 1878م. وی مقدمۀ ابن خلدون را بزبان فرانسه ترجمه و در سنۀ 1863 انتشار داد. و همچنین دیوان امروءالقیس را بعد از ترجمه با متن عربی آن یکجا بطبع رسانید. و هم تقویم البلدان ابوالفدا را ترجمه کرد. (از قاموس الاعلام ترکی)