- راستیگر
- معتقد به راستی
معنی راستیگر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صداقت راستی
حقیقت، واقعیت
حقیقت، واقعیت
پرهیزکار، درستکار و مقدس و عادل
بمعنی حقیقی و واقعی
ویژگی کسی که سخن راست می گوید
آنکه دیگری را به راستی و درستی راهنمایی می کند، برای مثال سپهبد ز ملاح فرزانه رای / بپرسید کای راست بر رهنمای (اسدی - ۱۶۷) ، در علم هندسه شکلی هندسی با اضلاع مساوی و موازی، راست پهلو، مربع مستطیل
به راستی، برای مثال راستی را اگر کتاب نبود / علم جز نقش روی آب نبود (لغتنامه - راستی)
حقیقی، واقعی، امین، صادقانه
ظالم جفا کار
پیروی: به روش دیگری رفتن، خواربار داشتن
راست گفتار، صادق، راستکردار
مستقیم، راست، مقابل کج و خم
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور
حقیقی، واقعی
راستی، حقیقی، واقعی، برای مثال حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه / اینت بغضی آشکارا، اینت جهلی راستین (منوچهری - ۹۰)
Truthful, Veracious
правдивый
wahrhaftig, wahrhaft
правдивий
prawdziwy
verídico, veraz
veritiero, verace
véridique
eerlijk, waarheidsgetrouw
सत्यवादी
صادقٌ
כנה , אמתי