جدول جو
جدول جو

معنی راستینی - جستجوی لغت در جدول جو

راستینی
حقیقی. واقعی. و القولنج بالحقیقه هو اسم لما کان السبب فیه بالامعاء الغلاظ قولون... و ان کان فی الامعاء الدقاق فالاسم المخصوص به بحسب المتعارف الصحیح. (قانون ابن سینا ص 232) : و کیلوس اندر جگر پخته شود و غذا راستینی شود و غذاء راستینی خون است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). نضج راستینی جز دلیل سلامت نباشد و هر وقت که اثر نضج راستینی پدید آید بدان مقدار اندر بیماری امیدواری پدید آید و هرگز نشان نضج راستینی با نشانهای مرگ بیک جا نباشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و بدین سبب قولنج راستینی آن را گویند که در این روده [قولون افتد وقولنج راستینی پنج نوعست... (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باستینگ
تصویر باستینگ
(دخترانه)
گل نو شکفته (نگارش کردی: باستینگ)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاستونی
تصویر فاستونی
پارچۀپشمی یا نخی ضخیم، برای دوختن لباس رو و رسمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماستینه
تصویر ماستینه
خوراکی که از ماست و دوغ تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راستین
تصویر راستین
راستی، حقیقی، واقعی، برای مثال حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه / اینت بغضی آشکارا، اینت جهلی راستین (منوچهری - ۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، دیرینه، تاریخی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
بمعنی حقیقی و واقعی. (آنندراج). بمعنی راستین باشد که حقیقی است. (برهان) : و این میان (زمین که در میان عالم است) راستینه میان است. (التفهیم).
پر کن صنما هلا قنینه
ز آن آب حیات راستینه.
سنائی
لغت نامه دهخدا
منسوب است به ماستین از قرای بخارا. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
محمد بن عبدالله بن عبدالرحمن قسام مکنی به ابوعبدالله و معروف به خنب (218-301) ازروات حدیث است. (از لباب الانساب ج 2 ص 82). روات در علم حدیث نه تنها کسانی هستند که احادیث پیامبر اسلام (ص) را از دیگران می شنوند و آن ها را حفظ می کنند، بلکه این افراد در بررسی صحت و سقم روایات نیز دخیل هستند. محدثان با بررسی زندگی و شخصیت روات، روایات صحیح و معتبر را از غیرمعتبر تفکیک می کنند. در نتیجه، نقش روات در صحت سنجی احادیث و جلوگیری از تحریف آن ها بسیار مهم است.
لغت نامه دهخدا
مقابل کج، مقابل خم، (آنندراج)، مستقیم، راست:
ز فرزند زهرا و حیدر گرفتم
من این سیرت راستین محمد،
ناصرخسرو،
در هر قدم که می نهد آن سرو راستین
حیف است اگر بدیده نروبند راه را،
سعدی،
، واقعی، حقیقی:
ای شهریار راستین ای پادشاه داد و دین
ای نیک فعل و نیک خواه ای از همه شاهان گزین،
دقیقی،
همه مهتران خواندند آفرین
برآن نامور مهتر راستین،
فردوسی،
زود کن ما را خبر ده تا کی آید نزد ما
شهریار شهریاران پادشاه راستین،
فرخی،
ای شه پاکیزه دین ای پادشاه راستین
ای مبارک خدمت تو خلق را امیدوار،
فرخی،
شاهنشه زمانه ملک زاده بوسعید
مسعود با سعادت و سلطان راستین،
فرخی،
حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه
اینت بغض آشکارا اینت جهل راستین،
منوچهری،
در دل اعدای ملک تو زیادت کرد رنج
شادی تطهیر این شهزادگان راستین،
عبدالواسع جبلی،
کو آصف جم گو بیا ببین
بر تخت سلیمان راستین،
انوری (از آنندراج)،
بمهد راستین و حامل بکر
بدست و آستین باد مجرا،
خاقانی،
زین کلک من که سحر طرازی است راستین
دست زمانه راست طرازی بر آستین،
خاقانی،
شهری و دل در آستین بر درش آستان نشین
اینت مسیح راستین درد نشان کیست او،
خاقانی،
من نه خاقانیم که خاقانم
تا کله دار راستین باشم،
خاقانی،
آن بود شاه راستین که و را
بر سر تخت خسروی گاه است،
سیف اسفرنگ،
بنشین کج و راست گو که نبود
همتا شه روح راستین را،
مولوی،
، واقع حال و حقیقت احوال، (شعوری ج 2 ص 11)، صادق، صادقه، (یادداشت مؤلف)، کردگار، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راستیگری
تصویر راستیگری
صداقت راستی
فرهنگ لغت هوشیار
دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند شیراز: و جئنهاببضاعه مزجاه... حسن بصری گفت ماستینه بوده
فرهنگ لغت هوشیار
از فرانسوی رویه ای، رویی فروش آنچه از لاستیک ساخته شده: کفش لاستیکی، لاستیک فروش فروشنده چرخ لاستیکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاستونی
تصویر فاستونی
نوعی از پارچه پشمی و گاهی نخی آن هم بافته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به داستان. قصه یی روایی اساطیری، مقابل تاریخی: جمشید پادشاهیست داستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستیگر
تصویر راستیگر
معتقد به راستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست بینی
تصویر راست بینی
حقیقت بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستینه
تصویر راستینه
بمعنی حقیقی و واقعی
فرهنگ لغت هوشیار
قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا عتیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستین
تصویر راستین
مستقیم، راست، مقابل کج و خم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاستونی
تصویر فاستونی
((سْ تُ))
پارچه پشمی یا نخی که بیشتر برای دوختن کت و شلوار به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
منسوب به داستان، قصه یی، روایی، اساطیری، مقابل تاریخی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راستین
تصویر راستین
حقیقی، واقعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راستین
تصویر راستین
حقیقی، واقعی، امین، صادقانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راستینگی
تصویر راستینگی
حقیقت، واقعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راستینه
تصویر راستینه
حقیقت، واقعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
بی ریا، صادق، صمیمی، مخلص، حقیقی، واقعی
متضاد: دروغین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
Anecdotal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
анекдотичный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anekdotisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
анекдотичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anegdotyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
轶事的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anedótico
دیکشنری فارسی به پرتغالی