جدول جو
جدول جو

معنی راسترو - جستجوی لغت در جدول جو

راسترو(فُ اُ دَ / دِ)
مقابل کجرو. (آنندراج) (ارمغان آصفی). راست رونده. مستقیم حرکت کننده. بی انحراف و کجی رونده. که بخط مستقیم طی طریق کند. که از استقامت نگردد:
پیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب
راهوار ایدون چو کبک و راسترو همچون پلنگ.
منوچهری.
چو میکردم این داستان را بسیج
سخن راسترو بود و ره پیچ پیچ.
نظامی.
اعتدال هوای نوروزی
راسترو شد بعالم افروزی.
نظامی.
نه پایی چو بینندگان راسترو
نه گوشی چو مرد نصیحت شنو.
سعدی.
سعدیا راستروان گوی سعادت بردند
راستی کن که بمنزل نرسد کج رفتار.
سعدی
لغت نامه دهخدا
راسترو
مستقیم حرکت کننده
تصویری از راسترو
تصویر راسترو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راستر
تصویر راستر
صحیح تر، درست تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست رو
تصویر راست رو
آنکه به راه راست می رود، کسی که از راه راست منحرف نمی شود، راست رونده، برای مثال سعدیا راست روان گوی سعادت بردند / راستی کن که به منزل نرود کج رفتار (سعدی۲ - ۶۴۷)
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
مخفف راست تر. مستقیم تر. مقابل کج تر:
ترا ز اصل تن خویش راستر ره نیست
مکن گذر که نهاده ست پیش وهم حصار.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 179)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
در تداول عامه مواجه. مقابل. محاذی. روبرو: راست روی توپخانه، روبروی توپخانه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فُ بُ دَ / دِ)
صادق، مقابل کاذب و دروغگو، (ناظم الاطباء)، راستگوینده، صادق القول، راست گفتار، صادق الوعد: و آن نخستین چون گواه عدل است و راستگو، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 95)، و گفت خواهد آمد بشما رسول راستگو و راست کردار، (قصص الانبیاء ص 21)،
هرچند این قصیده گواهی است راستگو
بر دعوی وفاق تو کاندر نهان ماست،
خاقانی،
بصورت دو حرف کژ آمددل امّا
ز دل راستگو تر گوایی نیابی،
خاقانی،
مرد باید که راستگو باشد
ور ببارد بر او بلا چو تگرگ،
جمال الدین اصفهانی،
و نداند که کجاست و در این سوگند راستگو بود، (تاریخ قم ص 24)،
- امثال:
راستگو را همیشه راحت بیش، (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 858)، و رجوع به راستگوی شود،
- راستگو خواندن، راستگو شمردن، راستگو دانستن:
ولیکن تو هم کشته بر دست او
شوی زود و خوانی مرا راستگو،
فردوسی،
- راستگو داشتن، راستگو شمردن، تصدیق، راستگوداشتن کسی را، ضد تکذیب، (منتهی الارب)،
- راستگو شدن، سخن راست گفتن:
ز کژگویی سخن را قدر کم گشت
کسی کو راستگو شد محتشم گشت،
نظامی،
برّ، راستگو شدن درسوگند، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
منصور بن عبداﷲ فارسی مشهور به راستگو، فقیهی است فاضل امامی و از علمای قرن دهم و در طبقۀ شهید ثانی، متوفی در 966 هجری قمری او با غیاث الدین منصور بن امیر صدرالدین معاصر بوده و در شیراز اقامت داشته و شرح مختصر الاصول سید شریف و کتاب الفصول المنصوریه یا الفوائد المنصوریه از تألیفات اوست که شرح متوسط مزجی تهذیب الاصول علامۀ حّلی است، (از ریحانه الادب)، و رجوع به روضات ص 675 و الذریعه ج 4 ص 514 و ج 6 ص 128 شود
لغت نامه دهخدا
واقع در سمت راست آنکه در راست بود:) آنکه از سوی راست اوست هندوان دارند و آنکه از سمت چپ اوست ترکان دارند و دیگر خزریان دارند و آنکه از راستر بربریان دارند . (، صحیح تر درست تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرون
تصویر استرون
نازا، زنی را گویند که هرگز نزاید و او را به عربی عقیمه گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
راست گفتار، صادق، راستکردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستین
تصویر راستین
حقیقی، واقعی، امین، صادقانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
صادق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
صادقةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
Truthful, Veracious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
véridique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
真实的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
সত্যবাদী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
правдивый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
wahrhaftig, wahrhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
правдивий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
سچّا , سچا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
mkweli
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
ซื่อสัตย์ , ซื่อสัตย์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
verídico, veraz
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
doğruyu söyleyen, doğru sözlü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
진실된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
正直な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
כנה , אמתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
prawdziwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
सत्यवादी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
eerlijk, waarheidsgetrouw
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
veraz
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
veritiero, verace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راستگو
تصویر راستگو
jujur
دیکشنری فارسی به اندونزیایی