مقابل کجرو. (آنندراج) (ارمغان آصفی). راست رونده. مستقیم حرکت کننده. بی انحراف و کجی رونده. که بخط مستقیم طی طریق کند. که از استقامت نگردد: پیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب راهوار ایدون چو کبک و راسترو همچون پلنگ. منوچهری. چو میکردم این داستان را بسیج سخن راسترو بود و ره پیچ پیچ. نظامی. اعتدال هوای نوروزی راسترو شد بعالم افروزی. نظامی. نه پایی چو بینندگان راسترو نه گوشی چو مرد نصیحت شنو. سعدی. سعدیا راستروان گوی سعادت بردند راستی کن که بمنزل نرسد کج رفتار. سعدی