آنکه به راه راست می رود، کسی که از راه راست منحرف نمی شود، راست رونده، برای مثال سعدیا راست روان گوی سعادت بردند / راستی کن که به منزل نرود کج رفتار (سعدی۲ - ۶۴۷)
کسی که راه و روش راست و درست دارد. راست روشن. که بر روشی مستقیم است. مقابل کج روش، آنکه بطور مستقیم و راست حرکت کند، جواد ذومصدق، اسب راست تک و راست روش. (منتهی الارب)
مقابل کجرو. (آنندراج) (ارمغان آصفی). راست رونده. مستقیم حرکت کننده. بی انحراف و کجی رونده. که بخط مستقیم طی طریق کند. که از استقامت نگردد: پیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب راهوار ایدون چو کبک و راسترو همچون پلنگ. منوچهری. چو میکردم این داستان را بسیج سخن راسترو بود و ره پیچ پیچ. نظامی. اعتدال هوای نوروزی راسترو شد بعالم افروزی. نظامی. نه پایی چو بینندگان راسترو نه گوشی چو مرد نصیحت شنو. سعدی. سعدیا راستروان گوی سعادت بردند راستی کن که بمنزل نرسد کج رفتار. سعدی
قسمت انتهایی روده بزرگ که به مخرج ختم میشود این قسمت در دنباله قولون سینس شکل است و از محلی که به بند قولون ختم میشود. شروع روده مستقیم است و در حقیقت از ارتفاع سومین مهره خارجی تا مقعد ادامه دارد روده مستقیم رکتوم