- راستر
- واقع در سمت راست آنکه در راست بود:) آنکه از سوی راست اوست هندوان دارند و آنکه از سمت چپ اوست ترکان دارند و دیگر خزریان دارند و آنکه از راستر بربریان دارند . (، صحیح تر درست تر
معنی راستر - جستجوی لغت در جدول جو
- راستر
- صحیح تر، درست تر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مستقیم حرکت کننده
جانور موذی مانند مار عقرب زنبور
صداقت
امتداد، سمت، ضلع، جهت
راه و صراط، مقابل، روبرو
استقامت، مقابل ناراستی و خمیدگی
راه راست، کسیکه همه کارها بدست راست کند
زانسوتر از آن سو تر آن طرف تر، دورتر، بالاتر
کنارتر، دورتر، آن طرف تر، از آن سوتر، زآنستر، برای مثال دلم ز راه هوای تو برنمی گردد / هوای تو ز دلم زاستر نمی گردد (خاقانی - ۶۱۰)
گوشت چسبیده به ستون مهره ها، پشت مازه، پشت مازو، راه راست و هموار، دالان بزرگ و بدون پیچ و خم در بازار،
طول، بخش طولی مثلاً راستۀ پارچه،
از گروه هایی که در تقسیم بندی گیاهان و جانوران به کار می رود و تیره های وابسته به یکدیگر را در بر دارد مثلاً راستۀ گوشت خواران شامل گربه، سگ، خرس و مانند آن ها،
مستقیم و صاف مثلاً شلوار راسته،
کنایه از شخصی که بتوان به او اعتماد کرد، شخص درستگار و راست گو
طول، بخش طولی مثلاً راستۀ پارچه،
از گروه هایی که در تقسیم بندی گیاهان و جانوران به کار می رود و تیره های وابسته به یکدیگر را در بر دارد مثلاً راستۀ گوشت خواران شامل گربه، سگ، خرس و مانند آن ها،
مستقیم و صاف مثلاً شلوار راسته،
کنایه از شخصی که بتوان به او اعتماد کرد، شخص درستگار و راست گو
زمینۀ موردنظر، مورد، باره مثلاً در راستای بهبود کیفیت، در این راستا،
در ریاضیات امتداد، مقابل چپ، راست
به راستای: در حق، دربارۀ مثلاً به راستای تو
در ریاضیات امتداد، مقابل چپ، راست
به راستای: در حق، دربارۀ مثلاً به راستای تو
مقابل کجی و خمیدگی، راست بودن، طرف راست بودن،
صحت و درستی، مقابل دروغ، صداقت و حقیقت
راستی را: به راستی،برای مثال راستی را اگر کتاب نبود / علم جز نقش روی آب نبود (لغتنامه - راستی)
به راستی: راستی را، در حقیقت، در واقع
صحت و درستی، مقابل دروغ، صداقت و حقیقت
راستی را: به راستی،
به راستی: راستی را، در حقیقت، در واقع
سگ آبی
صداقت، حقیقت، درستی
((تِ))
فرهنگ فارسی معین
راست، مقابل چپ، عادل، صنف، رده، محله، ناحیه 5- گوشتی که به طور مستقیم و در دو جانب ستون فقرات حیوان قرار دارد، یکی از مدارج تقسیم بندی گیاهان یا جانوران
راستی، راست، جانب راست، امتداد
Straightness, Veracity
прямота , правдивость
Geradheit, Wahrhaftigkeit
прямолінійність , правдивість
prostota, prawdziwość
直率 , 真实性
retidão, veracidade
rettitudine, veridicità
rectitud, veracidad
rectitude, véracité
rechtheid, waarachtigheid
सीधेपन , सत्यता
kelurusan, kejujuran
استقامةٌ , صدقٌ