جدول جو
جدول جو

معنی رازفشانی - جستجوی لغت در جدول جو

رازفشانی
(فِ)
آشکار کردن راز. کشف اسرار. آشکار و پیدا کردن راز:
سر طلبی تیغزبانی مکن
روزنه ای رازفشانی مکن.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درافشانی
تصویر درافشانی
بلاغت، زبان آوری، شیرین زبانی
فرهنگ فارسی عمید
(پَ اَ)
ترک علائق کردن. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(سَ اَ)
عمل سر افشاندن. سری را با تیغ زدن:
سرافشانی تیغ گردن گزار
برآورده از جوی خون لاله زار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دُ اَ)
درفشانی. درافشان کردن. عمل درافشان. درپراکنی:
عدنی بود در درافشانی
یمنی پر سهیل نورانی.
نظامی.
- درافشانی کردن، درفشاندن:
ابری آمد چو ابر نیسانی
کرد بر سبزه ها درافشانی.
نظامی.
، بلاغت. زبان آوری. (ناظم الاطباء).
- درافشانی کردن، مسلسل و بدون لکنت زبان تکلم کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ اَ)
نثار کردن زر. زر بخشیدن. زر پراکندن:
من خود از گنجهای پنهانی
وقت حاجت کنم زرافشانی.
نظامی.
مرد قصاب از آن زرافشانی
صید من شد چو گاو قربانی.
نظامی.
چو از منزل زرافشانی بپرداخت
ز جلاب و شکر نزلی دگر ساخت.
نظامی.
، کنایه از تابیدن به انوار طلائی. نورپاشی:
شمع که هر شب به زرافشانی است
زیر قبا زاهد پنهانی است.
نظامی.
رجوع به زرافشان شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به رازان
لغت نامه دهخدا
ابوالنجم بدربن صالح بن عبداﷲ رازانی صیدلانی فقیه شافعی از مردم رازان بروجرد است، (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرافشانی
تصویر زرافشانی
عمل زر افشان زر پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانفشانی
تصویر جانفشانی
عمل جان فشاندن فدا کردن جان، زحمت سخت کوشش بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانفشانی
تصویر جانفشانی
((فَ یا فِ))
جان فدا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرافشانی
تصویر زرافشانی
زر پراکندن
فرهنگ فارسی معین