جدول جو
جدول جو

معنی راددست - جستجوی لغت در جدول جو

راددست
(دْ دَ)
دارای دستی بخشنده. که با دست راد است. بخشنده. گشاده دست:
ردی دانش آرای یزدان پرست
زمین حلم و دریادل و راددست.
اسدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاددخت
تصویر شاددخت
(دخترانه)
دختر شاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رامدخت
تصویر رامدخت
(دخترانه)
دختر آرام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راددخت
تصویر راددخت
(دخترانه)
دختر بخشنده یا خردمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برادوست
تصویر برادوست
(پسرانه)
دوست صمیمی، نام یکی از قبایل کرد، نام کوهی در کردستان، نام منطقه ای در کردستان (نگارش کردی: برادست)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرا دست
تصویر فرا دست
آنکه بر دیگری تفوق و برتری دارد، بالاتر
فرا دست آمدن: به دست آمدن، پیش آمدن
فرا دست دادن: سپردن، به دست کسی دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنددست
تصویر کنددست
آنکه دستش در کار کردن کند باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باد دست
تصویر باد دست
کسی که هر چه به دستش برسد خرج کند و چیزی نگه ندارد، مسرف، ولخرج، برای مثال ملامت کنی گفتش ای باد دست / به یک ره پریشان مکن هر چه هست (سعدی۱ - ۸۲)، تهیدست، دست برباد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درازدست
تصویر درازدست
کسی که دست های دراز داشته باشد، کنایه از متعدی، متجاوز، کنایه از شخص مسلط و چیره و غالب، کنایه از حریص، طماع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باددستی
تصویر باددستی
اسراف، ولخرجی، تهیدستی، چالاکی، چابک دستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
غلط، شکسته، معیوب، شخص متقلب و بدکار
فرهنگ فارسی عمید
(بادْ، دَ)
کنایه از مردم تهی دست. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (شرفنامۀ منیری) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء). مفلس. (غیاث) :
بر خاک در تو جان فشاندیم
معلومت شد که باددستیم.
سیدحسن غزنوی.
رجوع به باد شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از باد دست
تصویر باد دست
مسرف اسراف کننده متلف باد بدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیات
تصویر رادیات
رادیاتور فرانسوی سر برغ تابشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
کج معوج، دروغگو، بیمار، ناقص، باطل، متقلب خاین مقابل درست
فرهنگ لغت هوشیار
به دست 0 یا فرا دست آمدن 0 پیش آمدن 0 یا فرا دست دادن 0 سپردن تسلیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راد دست
تصویر راد دست
دارای دستی بخشنده، گشاده دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادوست
تصویر نادوست
نامهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکدست
تصویر پاکدست
با صحت عمل، درستکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبدست
تصویر بادبدست
مردم بی حاصل هیچکاره تهی دست مفلس، بدبخت بی طالع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامدست
تصویر خامدست
آنکه در کار خویش خام است مبتدی تازه کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادیست
تصویر سادیست
فرانسوی آزارگرا کسی که مبتلا به سادیسم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درازدست
تصویر درازدست
((~. دَ))
متجاوز، حریص، طماع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
((دُ رُ))
شکسته، معیوب، متقلب، دروغگو، بیمار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باددستی
تصویر باددستی
ولخرجی، اسراف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خامدست
تصویر خامدست
((دَ))
ناشی، ناوارد در کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باددست
تصویر باددست
((دَ))
ولخرج، اسراف کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سادیست
تصویر سادیست
کسی که مبتلی به سادیسم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
باطل، غلط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
Untruthfully, Wrong
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
de forma não verdadeira, errado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
falsamente, incorrecto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
nieprawdziwie, błędny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
неправдиво , неправильный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
неправдиво , неправильний
دیکشنری فارسی به اوکراینی