- رئاس
- بند شمشیر دسته شمشیر
معنی رئاس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سالاری چیرگی سرداری فرنشینی
سالار، سرپرست، فرنشین
ابر پیش آی، سردار، استاندار
دریا، ابر غرنده، شتر بانگ کننده
سنگ انداز مرد سنگ انداز
کله پز
پیشگاه خانه پیشخانه، ایوانی که در مرتبه دوم ساخته شود، سایبان، پرده ای که جلوی خانه آویزند جمع اروقه رواقات. یا رواق بی ستون آسمان
جمع روء به، کفشیرها سر شیرها
ریا (در فارسی) ریواس دورویی دو رنگی، نیکنمایی، دو سخنی
سرور، مهتر، سردار، و مهتر قوم، سر
سرها
رأس ها، سران، جمع واژۀ رأس
سرور، سردار، سردسته، پیشوا، سرپرست و مهتر قوم
کندر، صمغی سفید، نرم، خوش بو و شیرین که از درختی خاردار شبیه درخت مورد گرفته می شود و هنگام سوختن بوی خوشی می پراکند و در دندان پزشکی جهت قالب گیری دندان به کار می رفته، بستج، مصطکی، بستخ، رماست، کندر رومی
ریواس، گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، چکری، زرنیله، ریواج، ریباس
واقعی، حقیقی
کله فروش، کله پز
Chief
главный
головний
główny
chefe
hoofd
प्रमुख
kepala