جدول جو
جدول جو

معنی ذیخ - جستجوی لغت در جدول جو

ذیخ
گرگ، ذئب، مرد دلیر، اسپ نجیب نیکورفتار، بزرگی، بزرگسالی، نام ستاره ای است سرخرنگ، خوشه، ذکر الضباع، کفتار نر بسیارموی، نعثل، ج، اذیاخ، ذیوخ، ذیخه:
ولدت خلداً و ذیخاً فی تشتمه
و بعده خزراً یشتد فی العضد،
(صفوان انصاری از البیان والتبیین ج 1 ص 41)،
و در حاشیۀ آن آرد: الذیخ ذکر الضباع و هو اعرج، و باز در ج 3 ص 72 همان کتاب آمده است:
دفعنا الیه و هو کالذیخ حاظیا
نشد علی اکبادنا بالعمائم
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیخ
تصویر شیخ
دانشمند دینی، عالم دین، در موسیقی مرشد، پیر، سالخورده، پیر، رئیس طایفه، بزرگ
شیخ المرسلین: حضرت نوح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذیل
تصویر ذیل
آخر چیزی، دامان، دامن، دامن هر چیز، پایین، دنباله، دم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میخ
تصویر میخ
میلۀ کوتاه فلزی و نوک تیز برای اتصال دو قطعه به هم
میخ درم: آلتی که با آن سکه می زدند، برای مثال وزآن پس دگر کرد میخ درم / همان میخ دینار و هر بیش وکم (فردوسی - ۶/۲۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذیب
تصویر ذیب
گرگ، پستانداری وحشی و گوشت خوار شبیه سگ اما از آن قوی تر و درنده تر که در موقع گرسنگی به چهارپایان و حتی به انسان حمله می کند، سرحان، ذئب، اغبر، سمسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیخ
تصویر سیخ
آلت فلزی که تکه های گوشت را به آن می کشند و روی آتش کباب می کنند
هر چیز راست و نوک تیز فلزی یا چوبی مانند سوزن و خار و سرشاخۀ نازک درخت
کنایه از راست، مستقیم
سیک، فرقه ای مذهبی در هندوستان که پیروان آن به خدای یگانه ایمان دارند و به تناسخ معتقد هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریخ
تصویر ریخ
سرگین آبکی انسان یا حیوان، سرگین، غایط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیخ
تصویر پیخ
در هم پیچیدن، پیچیدن، پیختن
شوخ، چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون میآید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج، برای مثال همواره پر از پیخ است آن چشم فژاگن / گویی که دو بوم آنجا بر خانه گرفته ست (عمارۀ مروزی - شاعران بی دیوان - ۳۵۳)
فضله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیخ
تصویر بیخ
بن، ریشه، اصل
در علم زیست شناسی ریشه
پایین ترین بخش هر چیز مثلاً بیخ دیوار
فرهنگ فارسی عمید
(ذِ یَ خَ)
جمع واژۀ ذیخ
لغت نامه دهخدا
(خَ)
تأنیث ذیخ. کفتار مادۀ بسیارموی
لغت نامه دهخدا
(مُ ذَیْ یِ)
رام گرداننده. (آنندراج). نعت فاعلی است از تذییخ به معنی رام گردانیدن. رجوع به تذییخ شود، نخلی که قبول نکند گشن را. (آنندراج) : ذیخت النخله، لم تقبل الابار و لم تعقد شیئاً. (متن اللغه). رجوع به تذییخ شود، خوار و حقیر کننده. غالب. (ناظم الاطباء) : ذیخه، ذلله، والصواب بالدال. (متن اللغه). رجوع به تذییخ و تدییخ شود
لغت نامه دهخدا
قطعه کوچک استوانه ای شکل فلزی و یا چوبی که دارای نوکی است تیز و کلاهکی در سر دیگر دارد و آن را برای محکم و استحکام کردن در جایی داخل میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
چرک گوشه های چشم پیخ: شگفت نیست اگر کیغ چشم من سرخ است بلی چو سرخ بود اشک سرخ باشد کیغ. (ابوشعیب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیخ
تصویر شیخ
پیر شدن، مرشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیخ
تصویر سیخ
استوار گردیدن، هر چی نوگ تیز فلزی یا چوبی
فرهنگ لغت هوشیار
چرک شوخ فضله: همواره پر از بیخ است آن چشم فژاگن گویی که دو پیخ آنجا دو خانه گرفته است. (عماره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیخ
تصویر تیخ
هر چیز که سر آن تیز باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریخ
تصویر ریخ
سرگین، غایط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیب
تصویر ذیب
ذئب، گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیح
تصویر ذیح
گرگ، دلیر، اسپ نژاده، بزرگسالی، خوشه، کفتار نر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیع
تصویر ذیع
پراکندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیل
تصویر ذیل
دامن کشان رفتن، دنبال، پائین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیم
تصویر ذیم
آک آهوک (عیب)، نکوهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیوخ
تصویر ذیوخ
جمع ذیخ، نره کفتارها اسپان نژاده خوشه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیخ
تصویر زیخ
ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیخ
تصویر بیخ
ریشه و اصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیخ
تصویر پیخ
چرک، شوخ، مدفوع، قی چشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریخ
تصویر ریخ
((خْ))
کینه، نفرت، ریغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذیل
تصویر ذیل
((ذَ یا ذِ یْ))
دامن جامه، پایین هر چیز، آخر هر چیز، جمع اذیال، دنباله، پایین، دامنه، بخشی در پایین کتاب که برای توضیح بعضی مطالب متن نویسند، رساله یا کتابی که در تکمیل مطالب کتاب دیگر نویسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیخ
تصویر سیخ
هر چیز مستقیم و نوک تیز، آلتی فلزی که قطعات گوشت را بدان کشند و روی آتش کباب کنند، راست، مستقیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیخ
تصویر بیخ
اصل، اساس، ریشه گیاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میخ
تصویر میخ
قطب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذیل
تصویر ذیل
زیر، پایین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیخ
تصویر بیخ
اصل
فرهنگ واژه فارسی سره